عرضه محصولات ویدیویی،نرم افزار


مشروح اعترافات جاسوس بازداشت شده سیا در ایران + فیلم
سه شنبه 29 آذر 1390 ساعت 14:33 | بازدید : 245 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )
به دستور اوباما میز ایران در سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا مامور می‌شود تا علاوه بر فعالیت‌های خرابکارانه و جاسوسی که تاکنون انجام می‌داده، پروژه‌ای سه جانبه را بسیار محرمانه و با همکاری موساد و MI6 طراحی کند.
به گزارش گرداب،  اولین تصاویر از جاسوس بازداشت شده سیا در ایران و فیلم اعترافات مهم این جاسوس منتشر شد. مشروح گزارش "مهار شده" که به چگونگی شکار پهپاد انسانی سازمان سیا (جاسوس آمریکایی) در ایران می‌پردازد به شرح ذیل است:

به دستور باراک اوباما میز ایران در سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا سیا مامور می‌شود تا علاوه بر هزینه‌های گذشته، فعالیت‌های خرابکارانه و جاسوسی که تاکنون انجام می‌داده، پروژه‌ای سه جانبه را بسیار محرمانه و با همکاری موساد و MI6 طراحی کند.

یعنی علاوه بر ترور و جنگ رسانه‌ای ‌سیا تمام توان خود را برای فاز سوم طرح‌ به کار می‌گیرد؛ راهی برای نفوذ.

حکمتی (جاسوس دستگیر شده سیا در ایران): «تمام مواردی که نیاز داری تا این ماموریت را انجام بدی با جزییات دونه دونه بهت یادمی‌دهند.»

نیاز سازمان سیا جدی است که این پروژه با فوریت و جدیت تمام در دستور کار قرار می‌گیرد. یک تیم ویژه مامور می‌شود تا زبده‌ترین فرد را برای نفوذ به دستگاه اطلاعات ایران انتخاب کند.

فرد مورد نظر در آریزونای آمریکا متولد شده و سابقه یک دهه آموزش‌های فشرده اطلاعاتی را در رزومه خود دارد. نام برده در آگوست 2001 در قسمت اطلاعات ارتش آمریکا مشغول به کار می‌شود.

حکمتی(جاسوس دستگیر شده سیا در ایران): «سال 2001 دبیرستان را تمام کردم و تصمیم گرفتم وارد ارتش آمریکا بشوم. آگوست 2001 رسماً لباس ارتش آمریکا را پوشیدم و آموزش‌های مختلف نظامی اطلاعاتی را دیدم.»

از آموزش‌های عمومی و ویژه نظامی به دانشگاهی مخصوص فرستاده می‌شود تا در کنار آموزش‌های اطلاعاتی زبان‌های خاورمیانه‌ای را نیز بیاموزد.

حکمتی: «وقتی که فهمیدند من کمی فارسی بلدم، کمی عربی بلدم، گفتند که ما دوست داریم شما را بفرستیم به یک دانشگاهی که عربی یادبگیری.»

حکمتی حالا به تحلیل گر اطلاعات تبدیل شده که با پوشش نظامی ارتش آمریکا وارد خاک عراق می‌شود.

ماموریت حکمتی در عراق شناسایی افرادی بین مقامات عراقی است که گرایش به آمریکا دارند، آمریکا می‌تواند با صرف هزینه آنها را عروسک خیمه شب‌ بازی خود بکند.
 
حکمتی: «نظر مقامات عراقی را در مورد آمریکا و حضور نظامیان آمریکایی در عراق بررسی می‌کردم. هدفمان این بود که در بین سران و مقامات افرادی که تمایل به آمریکا دارند پیدا کنیم و کاری کنیم که در روز وقوع هر مسئله ای اینها از نظامیان و آمریکا حمایت کنند و بعد از ارسال گزارشات ما به اطلاعات ارتش، ماموران امنیتی جلسه‌ای مخفیانه با این مقامات برگزار می‌کردند و سعی می‌کردند رابطه نزدیکتری را برقرار سازند.»

حکمتی باید افرادی را بیابد که اهداف آمریکا را در خاک عراق تامین کند.

حکمتی: «تاجایی که می‌توانند امور کشورها را کنترل می کنند؛ مخصوصاً بحث نفت را. آمریکا قصد داشت تا با تصرف چاه‌های نفت عراق سازمان اوپک را ورشکست کند و کاری کند که نفت فقط به دلار معامله شود تا قدرت آمریکا مقابل چین و روسیه بیشتر باشد. یکی از دلایل حضور نظامی آمریکا در عراق اینکه در خاورمیانه حضور داشته باشد و با نفوذ در گروه‌های اسلامی در بین مردم مسلمان نفوذ کند و انحراف ایجاد کند. آمریکا با پوشش آوردن دموکراسی آمد. یکی دیگر از اهداف آمریکا کنترل خاورمیانه از جمله ایران، سوریه، لبنان، عراق، بحرین و حتی تونس بود تا ایران برای این کشورها الگو نشود

حکمتی خیلی زود باید خود را به مقامات مافوق ثابت کند به طوری که بلافاصله پس از پایان ماموریت چند ماهه در عراق به استخدام چندین شرکت اطلاعاتی در می‌آید. "دارپا"، مرکز پیشرفته تحقیقاتی و اطلاعاتی متعلق به وزارت دفاع آمریکا است و حکمتی را از سال 2005 تا 2007 به خدمت گرفت. پس از دارپا حکمتی به KUMAGAMES (کوما گیم) می‌رود؛ شرکتی رایانه‌ای که از سازمان سیا پول می‌گیرد تا فیلم‌ها و بازیهای خاصی را برای تغییر افکار عمومی در خاورمیانه طراحی و رایگان توزیع کند و این بازی هدفش این بود که مردم عراق و همه دنیا را قانع کند که کاری که آمریکا دارد در کشورها انجام می‌دهد کار خوبی است.

حکمتی: «رئیس کوما به من زنگ زد و گفت من از طریق دارپا رزومه شما را گرفتم و ما یک برنامه داریم که دوست‌داریم با ما همکاری کنید.»

انتخاب حکمتی برای این است که سیا توانایی وی در دقت به جزئیات محیط و تفکر برای آمریکا را بسنجد. پس از کوما CUBIC کمپانی و شرکت خصوصی که پنهانی به کارهای اطلاعاتی می‌پردازد. تغییر این شرکت‌ها در فاصله زمانی کوتاه به خاطر این است که حکمتی آموزش‌های مختلف را در پوشش کار در شرکت‌های مختلف بیاموزد و ضمن اینکه دوستان و همراهان وی به ماهیت ماجرای وی پی نبرند.

حکمتی: «این شرکت هم یک پوششی بود برای سازمان سیا و فقط رئیس شرکت می‌دونه که شما با سازمان کار می‌کنید.»

تیم ویژه‌ای که میز ایران در سیا مامور کرده بود سرانجام حکمتی را برای عملیات پیچیده نفوذ انتخاب می‌کند، اما حکمتی باید پیشاپیش برای این ماموریت مهم و استراتژیک محک زده و آموزش ببیند.

حکمتی: «ژولای 2009 خانمی با من تماس گرفت که می‌گفت کارمند دولت است. اسمش "دولارس" بود.»

این آزمون‌ها به همین جا ختم نمی‌شود. حکمتی بارها تست دروغ سنجی و روانشناسی و معاینات پزشکی را با موفقیت پشت سر می‌گذارد تا دولارس مامور گزینش سیا با وی تماس بگیرد و اعلام کند که تحقیقات خاتمه یافته و حکمتی باید منتظر تماس آنها بماند و در این فاصله حکمتی به عنوان نیروی ویژه به BAESYSTENS فرستاده می‌شود
 
حکمتی: «یک تماس گرفته شد از BAESYSTENS که باید اونجا بری به عنوان تحلیل گر اطلاعات و اونجا ماموریت‌ها می‌گیری از مرکز اطلاعات در عراق که یک رئیس داری اونم بهت ماموریت می‌دهد.»

حکمتی در عراق حدود دو سال استفاده از سیستم‌های محرمانه و جمع‌آوری اطلاعات از اماکن و اشخاص مختلف به طور کاربردی را فرا می گیرد. در این بین سیا می‌کوشد تا پوششی مناسب، برای ماموریت بزرگ وی بیابد.

واشنگتن 2011
حکمتی: «یک زن به من زنگ زد گفت بیا پیش ما در واشنگتن. او گفت این مراحل آموزش که در عراق فرا گرفتی می‌خواستیم ببینیم شما اگر امکانات و ظرفیت خوبی دارید برای این پروژه فکر می‌کردیم که از شما چطوری استفاده کنیم.»

میز ایران در سیا که در مقابله با سرویس اطلاعاتی ایران شکست‌هایی پی‌درپی خورده است، پروژه نفوذ را حیاتی می‌بیند و با فوریت و جدیت تمام آن را دنبال می‌کند و از این رو بزرگترین ماموریت حکمتی که سفر به ایران است در هتل واشنگتن به وی ابلاغ می‌شود.

حکمتی: «من رفتم یک آقایی آمد و یک ساعت و نیم سوالاتی پرسید و گفت ‌ما برنامه‌هایی برات داریم اگه تو این کار موفق باشی بیشتر بهت آموزش و کار و سفر می‌دهیم برای این کار هم نیاز داره که بری ایران آیا برای این کار حاضری یا نه؟ من گفتم آره.»

مامور سیا با دادن توضیحات ریز و دقیق حکمتی را برای انجام این ماموریت بزرگ توجیه می‌کند و به وی اطمینان می‌دهد با پوششی که برای او ایجاد می‌کنند هیچ مشکلی پیش نیاید. دو طرف طی سه روز بارها نوع مواجه با ماموران اطلاعاتی با پوشش حکمتی را تمرین می‌کنند.

حکمتی: «بعد در مورد این داستان اینقدر تکرار و سوال و تمرین کردیم تا سناریو را خوب بلد شدیم.»

سیا تصمیم گرفته تا یکی از زبده‌ترین نیروهایش که در زمینه‌های مختلف اطلاعاتی آموزش دیده و حالا دیگه از سطح تحلیل‌گر اطلاعاتی بالاتر رفته با پوشش یک دلال اطلاعات در مسیر دستگاه امنیتی ایران قرار دهد تا نفوذ صورت گیرد. برای این کار فرد مورد نظر به هر طریق ممکن اعتماد سازی کند.

حکمتی: «اینکه شما میرید یک منبع می‌شوید برای وزارت اطلاعات، سه هفته می‌ری اطلاعات هماهنگ شده را بهشون می‌دی و یک پولی هم می‌گیری و بعد برمی‌گردی.»

حکمتی اجازه دسترسی به سری‌ترین سیستم‌های اطلاعاتی را پیدا می‌کند تا برای جمع‌آوری اطلاعات مورد نیاز پروژه نفوذ، به پادگان بگرام افغانستان فرستاده می‌شود و در این هنگام شبکه‌های مختلف ایران که تحرک و فعالیت‌های بگرام را زیر نظر دارند از حضور یک آمریکایی ایرانی تبار در این پادگان مطلع می‌شوند. حکمتی سپس با پروازی به دبی می‌رود.

حکمتی: «ازپایگاه بگرام تا کابل 45 دقیقه فاصله است. من در یک مرکز جاسوسی کار می‌کردم که در بگرام مستقر بود. من از بگرام یک سری پرواز داشتم که یکی از آنها از خط بگرام به دبی بود. دو روز در دبی مستقر و از آنجا یک بلیت گرفتم و به تهران آمدم.»

حجم اطلاعاتی که حکمتی آورده به گونه‌ای است که هر سرویس اطلاعاتی در مواجهه با آن خود را در مقابل منبعی مهم می‌بیند و سعی می‌کند تا علاوه بر صحت سنجی هر طور شده این منبع را از دست ندهد و نیاز اطلاعاتی‌اش را به وسیله آن برآورده کند و این همان دامی است که برای ایران پهن شده است.

هر سرویس اطلاعاتی نیاز به اطلاعات دارد، هر سرویس اطلاعاتی نیاز به منابع دارد و مخصوصا ایران که با آمریکا دشمن است. سازمان سیا در این پروژه به دنبال ایجاد اثر انگشت یا ردپای سرویس اطلاعاتی ایران است تا هر طور شده لااقل یکی از ماموران امنیتی ایران را به دام انداخته و پس از درخواست اطلاعات از حکمتی به توانمندی و نیازهای ایران اشراف یابد تا بتواند از آن بعنوان حربه‌ای علیه ایران قرار دهد.

حکمتی: «نقشه آنها بود که اولش یک‌سری اطلاعات ارزشمند را مفت بدهند که بعد ببینند اطلاعات خوبی است یا نه و بعدا با من تماس بگیرند. کسی که تشنه باشه بهش آب می دی، نمی پرسه آب را از کجا گرفتی و آب می خوره و می گه خیلی ممنون.»

ولی دستگاه امنیتی ایران بر این تشنگی اشراف یافت. با ارزیابی درستی، اطلاعات به فرعی بودن کار پی می‌برد و با شناسایی مسیرها و راه‌های اعزام فرستاده که حکمتی از آنها عبور کرده بود پروژه نفوذ را کنترل و مهار می‌کند.
 
 سربازان گمنام امام زمان‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف؛ این مجاهدان خاموش جمهوری اسلامی ایران با ردگیری و مهار فرستاده نه تنها پروژه نفوذ را با شکست مواجه کردند، بلکه شبکه گسترده جاسوسی با طیف وسیعی از اطلاعات ستاد را شناسایی و منهدم کردند تا روش‌های واسطه‌ها و همکاران این شبکه جاسوسی در اعتبار نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی قرار و بار دیگر نقشه بدخواهان این مرز و بوم فنا شود.

دانلود
 

 

|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


مقام معظم رهبري در ديدار عظيم بسيجيان
24 آذر 1389 ساعت 10:21 | بازدید : 311 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

 
 
 
 مقام معظم رهبري در ديدار عظيم بسيجيان
 بسيج حقيقتي عظيم، درخشان و بي نظير است
 حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي در خجسته عيد سعيد غدير خم، عيد ولايت و امامت، و در آستانه 5 آذر سالروز تشكيل بسيج، در اجتماع 110 هزار نفري بسيجيان، مضمون حقيقي واقعه عظيم غدير را، تجلي امامت و پيشوايي عادلانه و سعادت بخش همه جوامع بشري در طول تاريخ دانستند و با اشاره به درخشندگي بي نظير بسيج افزودند: بسيجي ماندن و تقويت اخلاص و بصيرت و استقامت، رمز تحقق وعده تخلف ناپذير الهي درباره پيروزي نهايي ملت مؤمن ايران است.

 

ايشان، با تبريك عيد سعيد غدير خم به همه ملت ايران و دلدادگان عدالت و آزادگي افزودند: حقيقت و مضمون غدير، متعلق به همه مسلمانان و همه كساني است كه براي بهروزي انسان، دل مي سوزانند.
رهبر انقلاب اسلامي، اعتقاد راسخ شيعيان به جانشيني اميرمؤمنان بعد از پيامبر را، متكي بر دلايل متقن و غيرقابل ترديد دانستند و با اشاره به حديث متواتر غدير كه همه محدثين بزرگ اسلام نقل كرده اند افزودند: همان معنايي كه در ولايت پيامبر گرامي اسلام وجود دارد با معرفي و نصب الهي اميرمؤمنان با ابلاغ نبي مكرم، درباره امام علي (ع) نيز محقق است.
ايشان، اميرمؤمنان علي (ع) را در همه دوران زندگي از جمله جواني، ستاره درخشان و بي نظير «عرصه هاي مختلف تقوا، شجاعت، استقامت، بصيرت و دفاع از اسلام و پيامبر» خواندند و افزودند: همه مردم بويژه جوانان در لحظه لحظه زندگي وجود پرعظمت مولاي متقيان، نور هدايت و سعادت را دريابند.
حضرت آيت الله خامنه اي نصب الهي جانشين پيامبر و توجه دادن به مسئله امامت را دو جنبه اساسي واقعه غديرخم دانستند و در تبيين اهميت مفهوم امامت افزودند: امامت، يعني فرد و يا گروهي، پيشوايي انسانها و جامعه را در دست گيرند و جهت حركت آنها را در امر دين و دنيا مشخص كنند و لذا «امامت» در اين معنا، مسئله اصلي همه جوامع بشري در طول تاريخ بوده است.
ايشان با استناد به آيات قرآن كريم، امامت را به دو گونه كاملاً متفاوت تقسيم كردند و افزودند: در يك نوع پيشوايي و امامت كه انبياء الهي مصداق كامل آن هستند، امامان عادل، به امر خداوند و در پرتو راهنمايي پروردگار، مردم را به سر منزل مطلوب حيات بشري هدايت مي كنند و در نوع ديگري از پيشوايي كه فرعون مصداق آن است، مردم به فساد و آتش و هلاكت كشيده مي شوند.
رهبر انقلاب اسلامي، در تبيين بيشتر عموميت مفهوم امامت افزودند: در سكولارترين حكومتهاي دنيا نيز، با وجود همه ادعاها درباره جدا بودن مراكز سياست از مراكز ديني و معنوي، دنيا و آخرت مردم، هر دو، در يد قدرت حاكمان قرار دارد و جهت گيريهاي حكمرانان، عملاً، زندگي دنيوي و اخروي آن جامعه را شكل مي دهد.
ايشان در همين بحث، دستگاههاي بزرگ فرهنگي غرب و زورگويان جهاني را از جمله امامان و پيشواياني دانستند كه همچون فرعون، مردم را به سمت آتش فساد و تباهي و هلاكت مي كشانند.
حضرت آيت الله خامنه اي، اقدام نبي مكرم اسلام را در تشكيل حكومت و ايجاد جامعه مدني نبوي، اثبات اين واقعيت خواندند كه اسلام در نصيحت و دعوت زباني خلاصه نمي شود بلكه درصدد تحقق احكام الهي در جامعه است و اين هدف نوراني، جز با تشكيل حكومت عادلانه، محقق نخواهد شد.
ايشان، نصب جانشين پيامبر به دستور و الهام الهي را در واقعه غدير خم، ادامه همين مسير برشمردند و افزودند: اگرچه تاريخ اسلام، مسير ديگري رفت اما اين خط شاخص و انديشه سعادت بخش در تاريخ باقي ماند تا اينكه به بركت ايمان و استقامت امام خميني و ملت ايران در اين گوشه از جهان، تحقق يافت و به فضل الهي هرروز در دنياي اسلام، گسترش خواهد يافت.
رهبر انقلاب اسلامي و فرمانده معظم كل قوا در بخش ديگري از سخنانشان اجتماع عظيم 110 هزار نفري بسيجيان را نمادي از بوستان معطر و عظيم بسيج در سراسر كشور خواندند و خاطرنشان كردند: امام بزرگوار ما، با بصيرت و ژرف انديشي خود، اين بوستان را بوجود آورد و با كلام و منش خود آن را به گونه اي آبياري كرد كه روز بروز بالنده تر و پرثمرتر مي شود.
ايشان، بسيج را حقيقتي عظيم، درخشان و بي نظير برشمردند و با اشاره به «حضور «زن و مرد» و «پير» و جوان و نوجوانان در بسيج، افزودند: حضور همه اقوام و قوميتهاي ايراني و شركت دانشجويان – استادان، دانش آموزان، معلمان، روحانيان، كارگران، كشاورزان، بازاريان و ديگر «صنوف اجتماعي – علمي و اقتصادي» در بسيج، نشانه فراگير بودن اين مجموعه عظيم و بي نظير است.
ايشان تلاش دشمنان ملت ايران و دنباله روهاي داخلي آنان را براي تحقير و اهانت به بسيج، ناكام و بي ثمر دانستند و خاطرنشان كردند: آنان با كلام خدا و نبي مكرم اسلام نيز همينگونه رفتار مي كنند اما اين رفتار محقرانه، از عظمت و درخشندگي ذاتي بسيج، چيزي نمي كاهد.
حضرت آيت الله خامنه اي، همچنين بسيج را مجموعه اي منضبط و سازمان يافته، برشمردند و با تأكيد بر كيفيت ايماني اين مجموعه خاطرنشان كردند: از لحاظ كمي نيز هيچ مجموعه اي در جهان به پاي بسيج نمي رسد اما مهم اين است كه بسيج بر « اعتقادات و ايمان و عواطف» متكي است و همين واقعيت، در روزهاي دشوار، گشاينده مشكلات و دشواريهاي كشور و ملت است.
ايشان قدرشناسي بسيج را وظيفه اي همگاني دانستند و افزودند: در درجه اول، بسيجيان بايد شكرگذار حضور در چنين مجموعه اي باشند و لازمه اين قدرشناسي، تقويت روزافزون اركان بسيج، در ذهن و عمل بسيجيان است.
رهبر انقلاب اسلامي، حضور در عرصه هاي مختلف را يكي ديگر از دلايل اهميت بسيج برشمردند و خاطرنشان كردند: بسيج اگرچه در ميدانهاي دشوار نظامي، در اوج هنرنمايي بوده است اما به بركت «اخلاص، ايمان، شجاعت و قدرت ابتكار خود» در هر ميداني وارد شود، پيشتاز و پيشرو خواهد بود همچنانكه جوانان و استادان بسيجي امروز در عرصه علم جزو موفق ترينها هستند و هنرمندان بسيجي نيز، موفقيتهاي درخشاني داشته اند.
حضرت آيت الله خامنه اي، اخلاص و بصيرت را اركان اساسي بسيج دانستند و افزودند: اين دو عنصر تعيين كننده، داراي هم افزايي متقابلند به گونه اي كه هر قدر، بصيرت فرد بيشتر شود اخلاص او افزون ترخواهد شد و هر اندازه، كسي مخلص تر باشد خداوند نور بصيرت را در او بيشتر مي كند.
رهبر انقلاب اسلامي، هواهاي نفساني را مهمترين موانع بصيرت دانستند و با اشاره به عملكرد برخي در فتنه طراحي شده و پيچيده سال 88 افزودند: در آن حوادث، فتنه گراني براي دست يافتن به قدرت، مصلحت كشور را ناديده گرفتند و به حقانيت روشن يك راه، پشت كردند، به گونه اي كه دشمنان درجه يك ملت از اقدامات آنان به هيجان و شوق آمدند و از آنان حمايت كردند اما عده اي اين حقايق روشن را نديدند و نمي بينند، البته برخي هم با وجود اينكه اين حقايق را درك و فهم مي كنند اما به علت ظلمت دل و هواهاي نفساني، حاضر نيستند به اين فهم خود، ترتيب اثر دهند.
فرمانده معظم كل قوا، در بخش ديگري از سخنانشان بسيجي بودن را امري مبارك خواندند اما تأكيد كردند: بسيجي ماندن و ايستادگي در راه، مهمتر است و بسيجي ماندن نيز به مراقبت و مواظبت دائم نياز دارد.
ايشان انقلاب بزرگ ملت پيشتاز و پيشرو ايران را، تلاشي براي تغيير «مسير جهنمي دنياي غرق در ماديگري» دانستند و افزودند: جمعيت عظيمي از مردم جهان، حقيقت انقلاب سعادت بخش ملت ايران را درك كرده اند اما قدرتمندان جهاني نيز در مقابل فرياد بيدار كننده ملت ايران صف آرايي كرده اند.
رهبر انقلاب اسلامي، تحقق وعده تخلف ناپذير الهي و پيروزي ملت ايران را نتيجه نهايي رويارويي جبهه استبداد و استكبار جهاني با انقلاب اسلامي خواندند و خاطرنشان كردند: تا رسيدن به آن آينده روشن، دشمنان چالشهايي بر سر راه اين ملت ايجاد مي كنند بنابراين بايد آمادگي خود را حفظ و تقويت كرد.
حضرت آيت الله خامنه اي، به روز كردن آمادگيهاي ملي، تقويت اخلاص و بصيرت و بسيجي ماندن براساس نيازها و الزامات روز را، رمز موفقيت ملت ايران دانستند و ابراز اميدواري كردند جوانان امروز كشور، شاهد روزي باشند كه ملت ايران، بر فراز قله سعادت دنيوي و اخروي ايستاده است و ملتهاي ديگر به سمت جايگاه پرافتخار ملت ايران حركت مي كنند.
در اين مراسم هنگام ورود فرمانده كل قوا به محل اجتماع صد و ده هزار نفري بسيجيان تعدادي از بسيجيان به نمايندگي از اقوام و قوميتهاي مختلف به ايشان خيرمقدم گفتند.
همچنين در آغاز اين ديدار سردار سرلشگر جعفري فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با تبريك عيد سعيد غدير، گفت: شجره طيبه بسيج كه از مؤلفه هاي اقتدار ملي كشور محسوب مي شود در تلاش است با شفاف كردن شاخصهاي اصلي حركت خود يعني بصيرت، اخلاص و «عمل به موقع و به اندازه»، توان دروني خود را تقويت كند و در مسير پاسداري از انقلاب، ابعاد معنوي و آمادگي هاي فردي و علمي بسيجيان را ارتقا دهد.
همچنين سردار سرتيپ نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين با گراميداشت تقارن هفته بسيج با عيد غدير گفت: بسيجيان آمادگي خود در تمام عرصه هاي جهاد از جمله سازندگي، ميدان علمي و جنگ نرم افزايش داده اند و امروز هم اجتماع همزمان و ميليوني بسيجيان در 400 شهر تجديد پيماني است با آرمانهاي ولايت و امامت.
همچنين در اين ديدار مراسم ميثاق نامه بسيج، به نمايندگي از كل بسيجيان قرائت شد.

 

 

|
امتیاز مطلب : 316
|
تعداد امتیازدهندگان : 106
|
مجموع امتیاز : 106


بيانيه سازمان بسيج مهندسين در محکوميت ترور شهيد دکترشهرياري و دکترعباسي
24 آذر 1389 ساعت 10:19 | بازدید : 298 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

بيانيه سازمان بسيج مهندسين در محکوميت ترور شهيد دکترشهرياري و دکترعباسي
9/9/1389
رژيم صهيونيستي و امريکاي جنايتکار با شعار دفاع از حقوق بشر مهندسان و اساتيد برجسته کشور را با رذيلانه ترين روش ها به شهادت مي رساند. دکتر شهرياري استاد برجسته دانشگاه شهيد بهشتي در مسير جهاد علمي وفن آوري کشور به دست مدعيان مبارزه با تروريسم، ترور مي شود.

نهضت توليد علم وفناوري دانشمندان ايراني، افق هاي جديد پيشرفت وبناي افتخارآميز تمدن اسلامي رابه روشني نشان مي دهد. درسه دهه گذشته، دشمنان انقلاب اسلامي وخميني کبير (ره) با بهره گيري ازهمه ظرفيت ها وامکانات خود در برابر رشادت وهوشياري ملت بزرگ ايران اسلامي جزشکست و ذلت راه بجايي نبرده اند. اين بار نيز در برابر جهاد علمي انديشمندان ايران اسلامي دست به ترور دانشمندان هسته اي کشورمان زده اند. رژيم صهيونيستي و امريکاي جنايتکار با شعار دفاع از حقوق بشر مهندسان و اساتيد برجسته کشور را با رذيلانه ترين روش ها به شهادت مي رساند. دکتر شهرياري استاد برجسته دانشگاه شهيد بهشتي در مسير جهاد علمي وفن آوري کشور به دست مدعيان مبارزه با تروريسم، ترور مي شود و بار ديگر چهره تروريسم دولتي و حاميان غربي آن براي جوامع بشري آشکارتر مي گردد و انزجار انديشمندان، نخبگان، اساتيد و مهندسان جهان به ويژه جهان اسلام نسبت به دشمنان انقلاب اسلامي افزايش مي يابد.امروز ملت هاي جهان انتظار دارند نخبگان و انديشمندان و مجامع علمي و تشکل هاي فني، تخصصي در جهان اين جنايت عظيم را محکوم وماهيت ضد بشري قدرت هاي سياسي حامي تروريسم دولتي را به جهانيان معرفي نمايند.

 
سازمان بسيج مهندسين ضمن محکوم کردن ترور مهندس شهيد دکتر شهرياري ودکتر عباسي، از اساتيد دانشگاه انتظاردارد راه پر افتخار شهيد شهرياري را با لبيک به رهنمود رهبر فرزانه و حکيم انقلاب اسلامي حضرت آيت ا... العظمي خامنه اي (مدظله العالي) مبني بر جهاد علمي و نهضت نرم افزاري با تلاش گسترده تر ادامه دهند و در مجامع علمي و بين المللي ياد شهداي جهاد علمي ايران را با افتخارزنده نگه دارند.
|
امتیاز مطلب : 321
|
تعداد امتیازدهندگان : 107
|
مجموع امتیاز : 107


زندگينامه رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى
24 آذر 1389 ساعت 10:15 | بازدید : 304 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

زندگينامه
 

رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در روز 24 تيرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

 

در حوزه علميه

ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند.
درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».
ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.

 

 در حوزه علميه نجف اشرف

آيت الله خامنه اى که از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.

 

 در حوزه علميه قم

آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.

 

 مبارزات سياسى

آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد کردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».

 

 همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)

آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.

 

 دوّمين بازداشت

در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريکايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواک شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.

 

 سوّمين و چهارمين بازداشت

کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.

 

 پنجمين بازداشت

حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى نويسد:
«از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا کرد».

 

 بازداشت ششم

در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان
که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.

 

 در تبعيد

رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.

 

 در آستانه پيروزى

درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشکيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

 

 پس از پيروزى

آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازيم:
٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
٭ امام جمعه تهران، 1358.
٭ نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق.
٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند.
٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366.
٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
٭ رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.

|
امتیاز مطلب : 320
|
تعداد امتیازدهندگان : 107
|
مجموع امتیاز : 107


بیانات مقام معظم رهبري در دیدار كارگزاران نظام
29 مرداد 1389 ساعت 12:10 | بازدید : 305 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

بیانات در دیدار كارگزاران نظام

7 رمضان 1431

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.

 در دعاهائى كه چه در صحيفه‌ى مباركه‌ى سجاديه، چه در بقيه‌ى دعاهاى مأثورِ براى ماه رمضان وارد شده است، صفاتى براى اين ماه ذكر شده كه هر كدام از اين صفات و خصوصيات، قابل تأمل و تدبر است: «شهر التّوبة و الانابة» - كه من در مورد اين توبه و انابه، بعد چند جمله‌اى عرض خواهم كرد - «شهر الاسلام»، كه در دعاى صحيفه‌ى مباركه‌ى سجاديه است. مراد از اسلام هم همان چيزى است كه در آيه‌ى شريفه آمده است: «و من يسلم وجهه الى اللَّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى».(1) اسلام الوجه للَّه، يعنى دل و جان را تسليم كردن؛ در مقابل اراده‌ى الهى و حكم الهى و شريعت الهى، رام قرار دادن. «شهر الطّهور». طهور يا به معناى پاك كننده است - يعنى ماهى كه در آن، عنصر پاك كننده‌اى وجود دارد كه به انسان طهارت و پاكيزگى ميدهد - يا به صورت مصدر ذكر ميشود؛ يعنى شهر پاك شدن از آلودگى‌ها و از آلايشها. «شهر التّمحيص». تمحيص يعنى خالص شدن. فلز قيمتىِ آميخته‌ى با فلزهاى ناهمذات را وقتى كه در كوره ميگذارند - مثلاً طلا را - اين را تمحيص ميگويند. يعنى جدا كردن ذات پاكيزه‌ى انسانى از ناخالصى‌ها و ناپاكى‌ها. اينها خصوصياتى است كه درباره‌ى اين ماه ذكر شده است.

 به نظر انسان اينجور مى‌آيد كه ماه رمضان در بين ايام سال و ماه‌هاى سال، حكم اوقات نماز را دارد در شبانه‌روز. يعنى همان طورى كه در شريعت مقدس اسلامى براى ما كه محصور و محدود به عوامل ماده هستيم، يك فرصتهائى گذاشته شده است كه آن فرصتهاى نماز است - وقت صبح، وقت ظهر، وقت عصر، وقت مغرب، وقت عشا، يك زنگ بيدارباش است، يك خلوت دادن به خود براى ايجاد نورانيت در دل و نفس است؛ ساعات نماز را در شبانه‌روز براى ما قرار دادند، براى اينكه غرق نشويم؛ از اسارت ماده يك لحظه‌اى بيرون بيائيم، نفسى تازه كنيم، به ياد معنويت بيفتيم، يكسره غرق در ماديات نباشيم - به نظر ميرسد كه در دوره‌ى سال هم ماه رمضان يك چنين وضعيتى را دارد؛ نفس‌كش روح انسانى و روح ملكوتى انسان است؛ فرصتى است كه با اين رياضت طولانى يكماهه، نفس از تخته‌بند عوامل مادى كه ما را احاطه كرده است، خلاصى پيدا كند، نجاتى پيدا كند؛ يك نفسى بكشد، نورانيتى پيدا كند. شارع مقدس، ماه رمضان را براى اين قرار داده است. خوب، اين فرصتى است.

 در ميان خصوصياتى كه ذكر شده است - كه البته همه مهم است - آنچه كه نظر بنده را جلب ميكند و حالا بين من و شما كه مسئولين كشور هستيم، در ميان گذاشته ميشود، اين «شهر التّوبة و الانابه» است؛ ماه توبه است، ماه انابه است. توبه يعنى بازگشت از يك راه غلط، از يك كار غلط، از يك فكر غلط. انابه يعنى رجوع الى اللَّه، بازگشت به سمت خدا. اين توبه و انابه، به طور طبيعى يك معنائى را در خودش مندرج دارد. وقتى ميگوئيم از راه خطا برگرديم، معنايش اين است كه نقطه‌ى خطا را، راه خطا را شناسائى كنيم؛ اين خيلى مهم است. ما همين طور كه داريم حركت ميكنيم، غالباً اينجور هستيم كه از كار خودمان، از خطاى خودمان، از تقصيرى كه ميكنيم، غفلت ميكنيم؛ توجه نميكنيم به اشكالى كه در كار خودمان وجود دارد. اين خود، هم خود شخصى است، هم خود جماعى؛ ملت خودمان، حزب خودمان، جريان خودمان، جناح خودمان. هرچه كه به خود انسان ارتباط پيدا ميكند، عيوب آن غالباً مورد غفلت قرار ميگيرد؛ لذا ديگران عيب ما را بايد به ما بگويند. اگر خودمان ميفهميديم و اصلاح ميكرديم، نوبت نميرسيد به ديگران؛ احتياج نبود كه ديگران به ما بگويند. اين توبه و انابه كه فرمودند، قدم اوّلش اين است كه به عيب كار توجه كنيم، بفهميم كجاى كار ما اشكال دارد؛ خطامان كجاست، گناهمان كجاست، تقصيرمان كجاست. از شخص خودمان هم شروع كنيم، تا بعد برسيم به دايره‌هاى جماعى وسيع‌تر. اول شخص خود را محاسبه كنيم، ببينيم كجا اشتباه كرديم؛ اين وظيفه‌ى همه است. از ما آدمهاى معمولى كه تقصير و گناه و خطا در كارمان زياد است، بگيريد تا انسانهاى برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّى تا اولياءاللَّه؛ آنها هم همين جورند، آنها هم احتياج به استغفار دارند، آنها هم احتياج به توبه دارند. روايتى است از نبى مكرم اسلام (صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم)، كه اين حديث را هم شيعه نقل كرده‌اند، هم اهل سنت نقل كرده‌اند. از قول حضرت نقل شده است كه فرمود: «انّه ليغان على قلبى»؛ دل من را غبار ميگيرد، ابر ميگيرد. «يغان»، «غين» به معناى «غيم» است؛ يعنى ابر. مثل روى خورشيد را، روى ماه را كه ابر بپوشاند، يك حالت تيرگى نسبى، جلوگيرى از آن درخشش. فرمود: «ليغان على قلبى»؛ گاهى دل مرا آن حالت ابرآلودگى و مه‌آلودگى فرا ميگيرد. «و انّى لأستغفر اللَّه كلّ يوم سبعين مرّة»؛ در هر روزى من هفتاد مرتبه استغفار ميكنم. پيغمبر اين جمله را ميفرمايد؛ آن روح ملكوتى، آن ذات پاك. در يك روايت ديگر - كه اين از طرق ماست - دارد كه «كان رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله يتوب الى اللَّه فى كلّ يوم سبعين مرّة». اينجا ديگر تعبير توبه دارد. از قول امام صادق (عليه السّلام) نقل شده است كه پيغمبر روزى هفتاد مرتبه توبه ميكرد، «من غير ذنب»؛ بدون اينكه گناهى كرده باشد. خوب، پيغمبر كه معصوم است؛ از چى توبه ميكند؟ مرحوم فيض (رحمة اللَّه عليه) ميگويد: «انّ ذنوب الأنبياء و الأوصياء عليهم السّلام ليس كذنوبنا بل انّما هو ترك دوام الذّكر و الاشتغال بالمباحات». ممكن است در كوچه و بازار و زندگى معمولى براى نبى و ولى لحظه‌ى غفلتى پيش بيايد؛ آن چيزى كه اكثريت زندگى ما را تشكيل ميدهد، براى او ممكن است يك لحظه‌اى پيش بيايد، مشغول و سرگرم به يك امر مباحى بشود؛ خود همين براى پيغمبر استغفار دارد. بنابراين، اين مخصوص ما نيست؛ اين براى همه است.

 خوب، اين براى كارگزاران وظيفه‌ى لازمترى است. يعنى من و شما كه در بخشى از كارهاى كشور مسئوليتى داريم يا تأثيرى داريم، در يك حوزه‌ى خاص اجتماعى نفوذى داريم، وظيفه‌مان در امر استغفار و توبه‌ى الى اللَّه و انابه‌ى الى اللَّه سنگين‌تر است؛ خيلى بايد مراقب باشيم. گاهى حتّى در زيرمجموعه‌ى من و شما يك تخلفى صورت ميگيرد؛ اگر به نحوى اين تخلف مستند به ما باشد، ما مسئوليم. مثل اينكه مثلاً كوتاهى كرديم در ابلاغ، كوتاهى كرديم در گزينش اين شخص، كوتاهى كرديم در برخورد با تخلفات، اين موجب شده است كه تخلفى به وجود بيايد. «قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها النّاس و الحجارة».(2)

 پس نتيجه اين شد كه در ماه رمضان در حد توان خودمان بايد مراقبت كنيم، رفتار خودمان را تصحيح كنيم؛ فكرمان را، قولمان را، عملمان را تصحيح كنيم؛ بگرديم اشكالاتش را پيدا كنيم، آن اشكالات را برطرف كنيم. اين تصحيح در چه جهتى باشد؟ در جهت تقوا. در آيه‌ى شريفه‌ى روزه ميفرمايد: «لعلّكم تتّقون»؛(3) روزه براى تقواست. بنابراين، اين تلاشى كه در راه ماه مبارك رمضان انجام ميگيرد، در جهت تقوا باشد.

 در باب تقوا من يك جمله‌اى اينجا يادداشت كرده‌ام كه عرض بكنم. غالباً وقتى گفته ميشود تقوا، پرهيزگارى، ذهن انسان ميرود به رعايت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى كه دم دست ماست؛ نماز بخوانيم، وجوهات شرعى‌مان را بدهيم، روزه بگيريم، دروغ نگوئيم. البته اينها مهم است، همه‌اش مهم است؛ ليكن تقوا ابعاد ديگرى هم دارد كه غالباً ما از اينها غفلت ميكنيم. در دعاى شريف مكارم الاخلاق يك فقره‌اى در توضيح اين ابعاد ديگر هست: «اللّهم صلّ على محمّد و اله و حلّنى بحلية الصّالحين و البسنى زينة المتّقين»؛(4) از خداى متعال درخواست ميكند كه پروردگارا! مرا با زيور صالحان زيور بده و با لباس پرهيزگاران ملبس كن. خوب، اين لباس پرهيزگاران چيست؟ آن وقت اين شرح جالب است: «فى بسط العدل»؛ لباس پرهيزگاران در گستردن عدالت، «و كظم الغيظ»؛ در فرو بردن خشم، «و اطفاء النّائرة»؛ در فرو نشاندن آتش؛ آتشهائى كه بين افراد جامعه برمى‌افروزند. اينها تقواست. «و ضمّ اهل الفرقة»؛ افرادى كه از شمايند، اما جدا شدند، سعى كنيد اينها را گرد بياوريد. اين جزو موارد تقواست، كه در دعاى شريف مكارم‌الاخلاق - دعاى بيستم صحيفه‌ى مباركه‌ى سجاديه - به آن اشاره شده است. اين دعا، بسيار دعاى مهمى است. من عقيده‌ام اين است كه همه، بخصوص كارگزاران، بايد اين دعا را بخوانند و در مضامينش دقت كنند؛ تعليم‌دهنده است. «و اصلاح ذات البين»؛ به جاى آتش‌افروزى، خبرچينى، اين را به جان آن انداختن، آن را در پوستين اين انداختن، اصلاح ذات‌البين كنند؛ بين برادران مؤمن، برادران مسلمان، ايجاد ائتلاف كنند؛ اينها تقواست.

 ببينيد، اينها همه، مسائل امروز ماست. گستردن عدالت، عدالت قضائى، عدالت اقتصادى، عدالت در گزينشها، عدالت در تقسيم منابع و فرصتهاى كشور بين گروه‌ها، عدالت جغرافيائى، اينها مسائل خيلى مهمى است؛ اينها همه نيازهاى ماست. گستردن عدالت، بالاترين رقمهاى تقواست؛ اين از يك نماز خوب، از يك روزه‌ى روز گرم تابستان بالاتر است. روايتى است كه فرمود: هر اميرى - امير يعنى همه‌ى شماها؛ هر كسى يك دستگاهى دارد كه در آن فرمان ميراند، حكم او در آنجا نافذ است - كه روزى را به عدالت حكم كند، مثل اين است كه هفتاد سال عبادت كرده؛ اينها خيلى مسائل مهمى است؛ اهميت عدالت را، رفتار عدالت‌آميز را به ما نشان ميدهد.

 فرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اينجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان بايد غيظ داشت؛ «و يذهب غيظ قلوبهم».(5) در مقابل آن دشمنى كه با هويت شما، با موجوديت شما مخالف است، آنجا خشم ميشود خشم مقدس؛ آن اشكالى ندارد. نه، در جمع مؤمنين، در بين افرادى كه مأمور به رفتار مسلمانى با آنها هستيم، خشم و حالت عصبانيت نبايد باشد. خشم به انسان ضرر ميزند. تصميم‌گيرى با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، كار كردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ اين چيزى است كه ماها متأسفانه خيلى ابتلاء پيدا ميكنيم. جلوگيرى از اين خشم، خشمى كه موجب انحراف ميشود، موجب خطاى در فكر و عمل ميشود، يكى از موارد تقواست؛ «و كظم الغيظ».

 كار ديگر، «اطفاء النّائرة». بعضى‌ها آتش‌افروزى‌هاى سياسى و جناحى ميكنند. عده‌اى كأنه براى اين كار مأموريت دارند. من مى‌بينم در داخل كشور خودمان كه يك عده‌اى ميخواهند اصلاً عناصر گوناگون را، جناحهاى مختلف را، افرادى از هر يك از جناحها را به جان هم بيندازند و اختلاف ايجاد كنند؛ كأنه اصلاً از آتش‌افروزى خوششان مى‌آيد؛ اين خلاف تقواست. تقوا اين است: «اطفاء النّائرة». همچنان كه در يك محيط مادى و فضاى مادى، شما يك آتش‌افروزى را اطفاء ميكنيد، بايد در فضاى انسانى و معنوى و اخلاقى هم آتش‌سوزى‌ها را مهار و اطفاء كنيد. و همين طور: «و ضمّ اهل الفرقة».

 ما عرض كرديم جذب حداكثرى، دفع حداقلى. البته معيار و ميزان، اصول و ارزشهاست. انسانها از لحاظ ايمان در يك حد نيستند. ما در بين خودمان آدمهائى داريم ضعيف‌الايمان، آدمهائى داريم كه ايمانشان قوى‌تر است. بايد راه بيائيم. نميشود ضعيف‌الايمان را دفع كرد، نميشود فقط به كسانى چشم دوخت كه قوى‌الايمانند؛ نه، ضعفا را هم بايد در نظر داشت. كسانى كه خودشان را قوى ميدانند، آن كسانى را كه ضعيف ميدانند، ملاحظه كنند، مراعات كنند، دفع نكنند. آن كسانى كه جزو مجموعه هستند، ليكن بر اثر اشتباه و غفلت كنار افتادند، جدا افتادند، اينها را به خود بياورند؛ اينها را نصيحت كنند، دلالت كنند، راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند. اينها مسائل اساسى است.

 پس اينها شد تقوا، اينها شد راه‌هاى توبه و انابه؛ «شهر التّوبه»، «شهر الانابه». منتها جالب اين است كه روزه و اين ماه، يك عمل جمعى است؛ يك عمل فردى نيست. يعنى همه روزه‌ايم، همه داخل اين ماهيم، همه سر اين سفره نشستيم؛ همه‌ى افراد جامعه‌ى اسلامى، امت اسلامى. وقتى كه ميخواهيم اين نصايح را، اين توصيه‌هاى مهم كتاب و سنت را عمل كنيم، اگر همه خود را مخاطب آن بدانيم، ببينيد در دنياى اسلام چه اتفاقى مى‌افتد؛ در دايره‌ى محدودتر در كشور چه اتفاقى مى‌افتد. قدر اين ماه را بايد دانست. قدر دانستنش هم به همين است كه واقعاً ماه را ماه توبه قرار بدهيم، ماه انابه قرار بدهيم، ماه تطهير قرار بدهيم، ماه تمحيص قرار بدهيم؛ برويم به سمت اين چيزها. خوب، حرف اصلى ما، عرض اصلى ما توى اين جلسه همين بود كه عرض كرديم.

 درباره‌ى قضاياى كنونى كشورمان آقاى رئيس جمهور گزارش خوب و مبسوط و مشروح و مفيدى دادند. اگر بخواهيم قضاياى كنونى كشورمان را تحليل درست بكنيم و در تحليل، به خطا دچار نشويم، بايد از اينجا شروع كنيم كه يك جبهه‌بندى قديمى‌اى بين ايران اسلامى و بين يك مجموعه‌اى وجود دارد. از عمر اين معارضه و منازعه و جبهه‌بندى، سى و يكى دو سال ميگذرد؛ جديد نيست. البته اين جبهه‌ى مقابل ما تغييراتى هم ديده، ولى ما تفاوتى نكرده‌ايم. ما حرفمان همان حرف است، اصولمان همان اصول است، راهمان همان راه است. يك خطى را با سرعت گرفتيم، داريم حركت ميكنيم. اهدافمان را مشخص هم كرديم. اين اهداف، از اول هم در فرمايشات امام و در پايه‌هاى انقلاب، مشخص و معلوم بوده است. داريم به قدر توان جلو ميرويم. ليكن جبهه‌ى مقابل تغييراتى داشته است، كم و زياد شده؛ كسانى بودند، خارج شدند؛ كسانى نبودند، داخل شدند. امروز در اين جبهه‌بندى، دو پديده به چشم ميخورد: يك پديده اين است كه طرف مقابل ما، جبهه‌ى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ يعنى حركت جبهه‌ى مقابل، حركت به سمت نزول بوده است؛ ضعيف شده است. پديده‌ى دوم اين است كه جبهه‌ى ما به سمت قوّت است؛ يعنى حركت ما حركت رو به تقويت بوده. اين دو پديده، دو پديده‌ى قابل استدلال است؛ يعنى حرفِ شعارى نيست، متكى به واقعيات است.

 يك نكته‌ى كوتاهى را من در مورد جبهه‌ى مقابل عرض بكنم. جبهه‌ى مقابل يعنى چه؟ تبليغات آن جبهه به خودش اسم «جامعه‌ى جهانى» گذاشته، كه اين يك دروغ بزرگى است؛ به هيچ وجه جامعه‌ى جهانى نيستند؛ يك تعداد معدودى از كشورها هستند. محور اصلى دشمن هم عبارت است از رژيم صهيونيستى و كشور ايالات متحده‌ى آمريكا؛ بقيه يا از لحاظ سياستها تابعند، يا دچار رودربايستى‌اند، يا دچار ضعف مفرطند و كارى نميتوانند بكنند. عدد زيادى بر محور اين دو عنصر اصلى مجتمع نيستند؛ نه امروز، نه سالهاى گذشته. ادعاها را رها كنيد؛ واقعيتها اين چيزى است كه عرض ميكنم.

 خوب، ملاك چيست در اينكه ما اين دو تا دولت را يا اين دو مجموعه را مخالفين اصلى خودمان در اين جبهه‌بندى ميدانيم؟ اين مخالفت چيست؟ ببينيد، دو جور مخالفت است: مخالفتهاى بنيانى، مخالفتهاى سطحى. مخالفتهاى سطحى مثل مخالفتهاى ارضى، مخالفت بر اثر مسائل تجارى، مخالفت در بعضى از سياستهائى كه بين دو كشور وجود دارد. مخالفت بنيانى، مخالفت با موجوديت است؛ يعنى دو كشورى كه موجوديت يكديگر را قبول ندارند. در مورد رژيم صهيونيستى وضع ما اينجورى است. ما موجوديت رژيم صهيونيستى را قبول نداريم؛ ما معتقديم اين رژيم يك رژيم جعلى است، يك رژيم تحميلى است، يك عارضه‌ى زشت در طبيعت منطقه‌ى خاورميانه است، كه اين عارضه هم بلاشك از بين خواهد رفت؛ يعنى ترديدى در اين نيست كه آن باقى نميماند. به هر حال با هويت او، با موجوديت او مخالفيم. آن رژيم هم با موجوديت نظام اسلامى مخالف است. ايران را در صورتى كه تحت كنترل يك نظام طاغوتى باشد، دوست دارند؛ اما با نظام اسلامى بشدت مخالفند. مخالفت بنيانى يعنى اين.

 در مورد آمريكا: نگاه ايالات متحده‌ى آمريكا به نظام اسلامى، نگاه نفى موجوديت است؛ اين را در طول سالها كاملاً فهميديم. البته خودشان ميگويند نخير، تغيير رفتار. تغيير رفتارى كه آنها ميگويند، اگرچه هميشه هم روى آن پافشارى ندارند، معنايش نفى هويت است. يعنى آن رفتارهاى اصلى‌اى كه شاخص اسلامى بودن است، بايد تغيير پيدا كند. ما هم نگاهمان به آمريكا، نفى موجوديت استكبارى آمريكاست؛ والّا رژيم آمريكا و دولت آمريكا يك كشورى است مثل بقيه‌ى دولتها. استكبارى بودن آمريكا، سلطه‌ى جهانى بودن، ابرقدرتى آمريكا، از نظر ما مردود است؛ ما قبول نداريم. پس اين شد مخالفت بنيانى. اين مخالفت بنيانى هم گاهى اوقات فعال است، گاهى آرام است. ممكن است اين مخالفت بنيانى را بعضى ديگر از كشورها هم در دنيا داشته باشند، بين ما و آنها اين مخالفت وجود داشته باشد؛ اما اين مخالفت، مخالفت فعال نيست؛ به دلائلى آرام است. دلائلى آنها دارند، ممكن است دلائلى ما داشته باشيم. مخالفت اين دو دولت، مخالفت فعال است. پس اين شد جبهه‌ى مخالف. اين جبهه‌ى مخالف در حال حركت به سمت ضعف و تنزل است. يعنى اگر با سى سال قبل از اين مقايسه كنيم؛ مقايسه كنيم وضع سياسى او را، وضع اقتصادى او را، وضع اجتماعى او را، نفوذ و حضور او را در دنيا، بوضوح خواهيم ديد كه تنزل كرده و رو به ضعف آمده است. در اين خصوص، مواردى را من اينجا يادداشت كرده‌ام:

 جبهه‌ى مقابل ما از عقبه‌ى مردمى در دنيا بكلى محروم است. يعنى شما هيچ كشورى را پيدا نميكنيد كه مردم آن طرفدار رژيم ايالات متحده‌ى آمريكا يا رژيم غاصب صهيونيستى باشند. اينها هيچ جا عقبه‌ى مردمى ندارد؛ حتّى آنجاهائى كه دولتهايشان متعصبانه از اينها دفاع ميكنند، مردمشان نسبت به اينها مخالفند؛ با اينكه خيلى‌شان غير مسلمانند. همين امروز توى روزنامه‌ها ديديد. رئيس رژيم صهيونيستى به يكى از كشورهاى اروپائى رفته، مردم به شكل هزاران نفر - آنطور كه توى خبرها بود - جمع شدند و خطاب به او گفتند كه برو گم شو، برو بيرون! همه جا همين جور است؛ هرجا ميروند، همين است. پس اينها هيچ عقبه‌ى مردمى ندارند. حالا رژيم صهيونيستى كه به جاى خود؛ رژيم آمريكا با همه‌ى قدرتش، با همه‌ى نفوذ سياسى و اعمال قدرتى كه ميكند، وضعش همين جور است. علاوه‌ى بر اين، جبهه‌ى مقابل ما در بين ملتها منفورند. فقط اين نيست كه طرفدارى از آنها وجود ندارد؛ نفرت از آنها وجود دارد: پرچمشان را آتش ميزنند، عكسشان را آتش ميزنند، آدمَكشان را زير پا مى‌اندازند. اين، وضع آنهاست.

 از حوادث اخير نظامى‌اى كه راه انداخته‌اند، تجربه‌ى تلخى دارند. آمريكا از افغانستان تجربه‌ى تلخى دارد، از عراق تجربه‌ى تلخى دارد؛ ناكام شدند. در قضيه‌ى فلسطين، فعاليت و تلاش سياسى آمريكا به جائى نرسيده است؛ ناكام شدند. صهيونيستها هم كه منفوريتشان و شكستشان در جنگ 33 روزه و در حمله‌ى به غزه، براى همه روشن و آشكار است.

 جبهه‌ى مقابل ما همچنين در وضع اقتصادى بدى قرار دارد. با همه‌ى تلاشهائى كه كردند، هنوز نتوانستند اين بختك سنگين ركود اقتصادى و وضع بد اقتصادى را برطرف كنند. البته ميگويند كارهائى شده است، ليكن نخير، هنوز كار درستى انجام نشده است؛ هنوز زير فشار اقتصادى‌اند. تدابيرى كه به كار گرفته‌اند - تزريق پولهاى فراوان و هنگفت به مراكز مالى - افاقه‌اى نكرده است؛ هنوز در وضع اقتصادى بسيار بدى هستند.

 در سياستهاى خاورميانه‌اى خودشان، چه در فلسطين، چه در سوريه، چه در لبنان، ناكام مانده‌اند. اشتباهات فاحشى كه كردند، دولتمردان آنها را از حالت تصميم‌گيرى عاجز كرده است؛ يك حالت حيرتى دارند. حقيقتاً امروز آمريكائى‌ها نميدانند در افغانستان چه كار بايد بكنند و چه كار خواهند كرد. بين خودشان اختلاف است. نميتوانند تصميمى بگيرند كه مطمئن باشند اين تصميم به سود آنهاست. از افغانستان خارج بشوند، يك جور بدنامى و بدبختى براى آنها دارد؛ در افغانستان بمانند، يك جور ديگر براى آنها ناكامى و بدبختى دارد. عين همين قضيه در مورد عراق هم كم و بيش هست؛ نميدانند چه كار بايد بكنند. دخالت هم ميكنند، فعاليت هم ميكنند، به جائى هم نميرسند. اعتماد به نفس مسئولينشان امروز از گذشته بسيار كمتر است. آمريكاى امروز را مقايسه كنيد با آمريكاى دوران ريگان در اوائل انقلاب؛ آن اعتماد به نفسى كه آن روز آنها داشتند، اينها ندارند؛ آن توانائى‌هائى كه آن روز داشتند، اينها ندارند؛ آن نفوذى كه آن روز آنها داشتند، اينها ندارند. پس دشمن در خط نزولى است و امروز در موضع ضعف است.

 اين طرف قضيه، اين پديده‌ى دوم، عكس است. جمهورى اسلامى و نظام اسلامى در يك حركت صعودى دارد حركت ميكند. منحنى به سمت بالاست؛ در همه‌ى قسمتها همين جور است. ما از لحاظ پيشرفتها وضع بسيار خوبى داريم. من چندى پيش در يك جلسه‌اى آمارى را نقل كردم - البته آمار فرنگى‌هاست - گفتم رشد پيشرفت علمى در ايران، يازده برابر متوسط جهان است؛ اين خيلى چيز مهمى است. البته اين معنايش اين نيست كه ما در پيشرفت علمى به سطح كشورهاى پيشرفته‌ى علمى رسيده‌ايم؛ نه، اين معنايش اين است كه حركت ما به سمت جلو، يك حركت شتابنده‌اى است؛ اين براى يك ملت خيلى چيز بزرگ و خبر باارزشى است. اگر همين پيشرفت را ادامه بدهند، طولى نميكشد كه ملت ما و جوانان ما به سطوحى كه بايد برسيم، خواهند رسيد. در زمينه‌هاى علمى اينجور است، در زمينه‌هاى فناورى هم همين جور است، در زمينه‌ى ساخت و سازهاى در كشور هم همين جور است. رئيس جمهور محترم الان آمارهائى دادند؛ اين آمارها درست است. در زمينه‌ى ساخت و سازها، در بخش صنعت، در بخش انرژى، در بخش راه و ترابرى، در بخشهاى گوناگون، كارهاى برجسته‌اى دارد ميشود. نسبت به سى سال قبل از اين كه ما شروع كرديم، حتّى نسبت به بيست سال قبل از اين، امروز خيلى پيشرفته‌تريم. ليكن پيشرفتها فقط در اين زمينه‌هاى مادى نيست؛ در زمينه‌هاى اجتماعى و معنوى هم همين جور است. امروز روحيه‌ى ما خيلى خوب است. در كشور ما روحيه بالاست. جوانهاى ما باانگيزه‌اند. ميدان سياسى، ميدان پرشور و نشاطى است. وقتى انتخابات راه مى‌افتد، چهل ميليون شركت ميكنند، بيست و پنج ميليون انتخاب ميكنند؛ اينها خيلى چيزهاى مهمى است، اينها پديده‌هاى مهمى است. بله، به دنبال انتخابات، عوارض تلخى پيش آمد؛ روى عوامل خودش. هركدام از اين حوادث، يك عاملى دارد؛ ليكن اصل اين حضور مردمى خيلى چيز بزرگى است، خيلى پيشرفت مهمى است. مخالفين ما توقع داشتند كه بعد از اينكه سى سال از شروع انقلاب ميگذرد و ما حدود سى تا انتخابات داشتيم، يواش يواش انتخابات در كشور ما، براى ملت ما از دهن بيفتد، از چشم مردم بيفتد؛ ديگر خيلى شور و شوقى به انتخابات نباشد؛ ليكن نخير، انتخابات جدى بود؛ حركت، حركت عمومى بود؛ اينها پيشرفت است.

 عقبه‌ى نظام جمهورى اسلامى در بين كشورها بى‌نظير است. هر كشورى كه امروز مسئولين ارشد ما مسافرت كنند، با استقبال مردم، با هيجان احساسات مردم مواجه ميشوند؛ اين نسبت به هيچ كشور ديگرى نيست. اين مخصوص امروز هم نيست؛ از اوائل انقلاب همين جور بوده است. مسئولين كشور، هر جا مسافرت كردند، رؤساى جمهور با استقبال مردم در كشورهائى كه هيچ وجه مشترك هم بعضاً از لحاظ زبان و نژاد و منطقه‌ى جغرافيائى با ما نداشتند، روبه‌رو شدند؛ يعنى مردم جمع ميشوند، اظهار ارادت ميكنند. عقبه‌ى مردمى نظام جمهورى اسلامى، امروز از قبل اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست.

 اميد ما به آينده، اميد سرشارى است. ما اميدوار نبوديم كه بتوانيم اين ساخت و سازهائى كه امروز ميكنيم، به اين زودى به اين ساخت و سازها دست پيدا كنيم. خداى متعال تفضل كرد. امروز جوانهاى ما در زمينه‌ى علم، در زمينه‌ى فناورى كارهائى ميكنند كه خيلى براى ما، براى كسانى كه پانزده سال پيش، بيست سال پيش، بيست و پنج سال پيش ميخواستند براى آينده فكر كنند، از نظر آنها دور بود، اما تحقق پيدا كرد. اين، اميد ما را به آينده زياد ميكند. اميدمان سرشار است.

 تجربه‌هاى سياسى‌مان، تجربه‌هاى موفقى است. ما بعكسِ جبهه‌ى مقابل كه تجربه‌اش در خاورميانه شكست خورد، در عراق شكست خورد، در افغانستان شكست خورد، در مناطق مختلف شكست خورد، در هر جائى كه وارد شديم، تجربه‌هاى ما موفق بوده. در همين جاهائى كه اسم آوردم، در آن حدى كه جمهورى اسلامى وارد شده است، وظيفه‌ى خود دانسته است، موضعى گرفته است، اقدامى كرده است، ما با موفقيت همراه بوديم؛ اين را همه اعتراف ميكنند. همان رقباى ما هم از اين جهت بسيار ناراحتند.

 يكى از موفقيتهاى ما هم اين است كه امروز دشمنان ما در حصار نفرت جهانى محصور و محبوسند؛ اين جزو موفقيتهاى ماست. پس اين دو پديده چشمگير است؛ يعنى منحنى جبهه‌ى مقابل رو به نزول است، منحنى ما رو به صعود است. اينجورى وقتى كه مقايسه كنيد، همه‌ى قضاياى كشور را با اين نگاه كه نگاه كنيد، ميتوانيد درست تحليل كنيد.

 خوب، ما نسبت به اين جبهه‌بندى فكر ميكنيم، تحليل ميكنيم، تدبير ميكنيم، مى‌نشينيم برنامه‌ريزى ميكنيم؛ دشمن هم عيناً همين جور است. دشمن هم مى‌نشيند، نسبت به جمهورى اسلامى، نسبت به آنچه كه بايد با جمهورى اسلامى انجام بدهد، ضربه‌هائى كه بايستى حواله بكند، برنامه‌ريزى ميكند. دشمن نسبت به ما، هم از موضع تهاجم، هم از موضع تدافع، برنامه‌ريزى دارد. ما هم يك برنامه‌ريزى‌هائى در مقابل دشمن داريم. همه بايد با هم اينها را بفهميم، همه بايد با هم در ميدان عمل پيش برويم؛ همچنانى كه بحمداللَّه تا امروز هم همين جور بوده است.

 من يك اشاره‌ى گذرائى بكنم به آنچه كه دشمن انجام ميدهد. برنامه‌هايش اينهاست: فشار اقتصادى، تهديد نظامى، جنگ روانى براى اثرگذارى بر روى افكار عمومى؛ هم در داخل كشور، هم در سطح بين‌المللى؛ اينها كارهائى است كه دارند ميكنند. ايجاد اختلال سياسى و خرابكارى در داخل. بلاشك هستند در داخل، مراكزى كه الهام ميگيرند از دشمن؛ با هدايت دشمن، با الهام از دشمن، اينها مشغول كارهائى هستند؛ «انّ الشّياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم».(6) هستند بلاشك، مراكزى وجود دارند. در كنار همه‌ى اين كارها، آمريكائى‌ها شعار مذاكره را هم از دست نميدهند! حالا تحريمهاى يكجانبه هم هست، قطعنامه هست، تهديد نظامى هم هست، اما مذاكره هم مطرح ميشود؛ هِى مكرر در مكرر: ما حاضريم با ايران بنشينيم مذاكره كنيم! خوب، اين تدابير جبهه‌ى مقابل ما، تدابيرِ در واقع دشمن ما، هيچكدام جديد نيست. به نظر من يكى از نكاتى كه بايد به آن توجه كرد، اين است كه هيچكدام از اينها جديد نيست، كه بى‌سابقه باشد. تحريمها سابقه‌ى سى ساله دارند و تهديد نظامى هم در همه‌ى دوره‌هاى قبل از اين دوره وجود داشته است.

 بنده به شما عرض ميكنم و بيشتر از همه كس من ميدانم؛ در دوره‌ى به نظرم رياست جمهورى كلينتون بود كه تهديد نظامى به‌قدرى شديد بود كه رئيس جمهور محترم آن روز به من غالباً اين را ميگفت كه مثلاً بيائيم فكرى بكنيم، كارى بكنيم؛ حيف است كه بيايند حمله كنند، كارهائى را كه انجام داديم، ساخت و سازهائى را كه انجام داديم، بزنند از بين ببرند؛ يعنى احتمال حمله كم نبود؛ تهديد ميكردند و ميگفتند. در همين دوره‌ى رياست جمهورى قبل از دوره‌ى نهم، تهديدهاى نظامى گاهى به‌قدرى شديد ميشد و تكرار ميشد از طرف دشمن كه حسابى دست‌اندركاران داخلى را دچار رعب ميكرد. جلساتى وجود داشت كه حالا فراوان خاطراتى از آن وقت ما داريم؛ من از آن وقت يادداشتهائى دارم. تهديد نظامى هميشه بود؛ اينجور نبود كه وجود نداشته باشد.

 تبليغات عليه ما از اول انقلاب بود. هر چيزى را كه توانستند، در داخل مورد اتهام قرار دادند؛ از شخص امام گرفته تا مردم، تا اجتماعات مردم، تا نماز جمعه‌ى مردم را مورد اهانت، مورد تهمت و نسبتهاى خلاف قرار دادند در تبليغات جهانى، با امكانات فراوانى كه در تبليغات داشته‌اند؛ مخصوص امروز نيست؛ امروز هم البته هست، ليكن در گذشته كمتر از امروز نبوده، مواردى بيشتر هم بوده.

 خرابكارى‌هاى داخلى مخصوص امروز نيست. در سال 82 بعد از قضاياى عراق - حمله‌ى اشغالگران به عراق - اينجا در تهران چند روزى اغتشاش شد. آن زن سياهپوستِ مشاور رئيس جمهور آمريكا كه بعد شد وزير خارجه‌ى او، صريحاً اينجور گفت: ما از هر اغتشاشى و شورشى در تهران حمايت ميكنيم؛ اين را صريح اعلان كرد. اميدوار شده بودند، خيال كردند كه حالا حادثه‌اى در تهران دارد اتفاق مى‌افتد؛ اين مال سال 82 است. آن روز بود، قبل از آن روز هم كم و بيش شبيه آن بود، بعد از آن هم بود؛ سال 88 هم نظائرش را، شبيه‌اش را، ديگر همه يادشان است، ملاحظه كرديد، ديديد. آنچه كه امروز به صورت تهديد وجود دارد، جديد نيست. من درباره‌ى هر كدام از اين موارد يك كلمه‌اى عرض ميكنم.

 اما در قضيه‌ى مذاكره كه اين را زودتر از همه بگوئيم؛ بد نيست كه حرف مذاكره ميزنند. اين پيشنهاد البته جديد نيست. از قبل هم دولتهاى آمريكا به ما پيشنهاد ميدادند براى مذاكره؛ ما هم هميشه اين پيشنهاد را رد كرده‌ايم. البته دلائلى وجود دارد، اما يك دليل واضح اين است كه مذاكره‌ى در سايه‌ى تهديد و فشار، مذاكره نيست. يك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بكند و فشارى بياورد و تحريمى بكند و يك دست آهنى‌اى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلى خوب، بنشينيم پشت ميز مذاكره! اين مذاكره، مذاكره نيست. اينجور مذاكره‌اى را ما با هيچ كس نميكنيم. لذا آمريكا هميشه با اين چهره براى مذاكره وارد ميدان شده است.

 دوتا تجربه‌ى كوتاه‌مدت هم داريم: يكى مذاكرات در مورد مسائل مربوط به عراق بود، كه من در سخنرانى عمومى گفتم كه ما اين مذاكره را قبول ميكنيم و رفتند مذاكره كردند؛ يكى هم در دولتهاى قبل بود، درباره‌ى يك موضوعى كه آمريكائى‌ها پيغام دادند يك مسئله‌ى امنيتى مهمى هست، دولت دو سه دور مذاكره كرد. آمريكائى‌ها معمولاً در مذاكره اينجورند كه وقتى در مقابل استدلال متين كم مى‌آورند، وقتى نميتوانند استدلالى كه قابل قبول و منطقى باشد، ارائه كنند، متوسل ميشوند به زورگوئى. و چون زورگوئى روى جمهورى اسلامى اثر ندارد، يكطرفه اعلان ميكنند كه مذاكرات تعطيل! خوب، اين چه جور مذاكره‌اى است؟ اين تجربه را هم ما داريم. در هر دو مورد اينجورى شد. البته در آن مورد قبلى، بنده اين را پيش‌بينى ميكردم. از كيفيت مذاكرات ميفهميدم اينها دارند به چه مسيرى ميروند؛ گزارشش را براى من ميفرستادند؛ دو سه جلسه با هم مذاكره كرده بودند. بنده همان وقت به وزارت خارجه گفتم اين مذاكره را قطع كنيد. هنوز اقدام‌نكرده، آنها يكجانبه اقدام كردند؛ اينجورى‌اند. بنابراين نه، اينى كه گفته ميشود؛ رئيس جمهور محترم و ديگران ميگويند ما اهل مذاكره‌ايم، بله، ما اهل مذاكره‌ايم؛ اما نه با آمريكا. علت هم اين است كه آمريكا صادقانه مثل يك مذاكره‌كننده‌ى معمولى وارد ميدان نميشود، مثل يك ابرقدرت وارد مذاكره ميشود. ما با چهره‌ى ابرقدرتى مذاكره نميكنيم. ابرقدرتى را بگذارند كنار، تهديد را بگذارند كنار، تحريم را بگذارند كنار، براى مذاكره يك هدف و نهايت مشخصى فرض نكنند كه بايد مذاكره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شيراز، در سخنرانى عمومى اعلام كردم، گفتم ما قسم نخورده‌ايم كه تا آخر مذاكره نكنيم؛ مذاكره نميكنيم، به خاطر اين عوارض است؛ به خاطر اين است كه اينها مذاكره‌كننده نيستند؛ اينها ميخواهند زور بگويند؛ مثل آن الواطى كه وارد ميشد توى دكان، عسل دوست داشت؛ ميپرسيد شيشه‌ى عسل چند است؟ ميگفت مثلاً صد تومان، دست طرف را ميگرفت فشار ميداد، اين كاسب بيچاره ميترسيد ديگر؛ زير فشارِ او ميگفت: خوب، هر چه شما بگوئيد! ميگفت سى تومان، ميگفت خيلى خوب! اين كه مذاكره نشد، اين كه معامله نشد. اگر ميتوانند دست ديگران را فشار بدهند، آنها را وادار كنند كه از صد تومان بيايند به سى تومان، جمهورى اسلامى نه، زير بار اين فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبك خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگوئى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى كه نردبان پوسيده‌اى هم هست، پائين بيايند، اشكالى ندارد؛ اما تا وقتى كه آنجور است، امكان ندارد.

 اما در قضيه‌ى هسته‌اى، چرخه‌ى توليد سوخت حق ماست و ما از اين حق كوتاه نخواهيم آمد و دست برنخواهيم داشت؛ اين حق ماست. ما ميخواهيم سوخت را توليد كنيم. چندين هزار مگاوات، ما به سوخت هسته‌اى نياز داريم. نيروگاه‌هاى هسته‌اى بايد به وجود بيايد. خوراك اين نيروگاه‌ها بايد در داخل توليد بشود. اگر قرار شد براى خوراك اين نيروگاه‌ها به خارج متوسل بشويم و محتاج باشيم، امور كشور نخواهد گذشت؛ بايد داخل بتواند خودش توليد كند. بنابراين حق ماست و دنبال اين را خواهيم گرفت. آنها در جواب ميگويند خوب، ايران احتياج دارد به سوخت هسته‌اى، ما برايش تأمين ميكنيم؛ بانك جهانى درست بكنيم، چه ميكنيم، تأمين ميكنيم. اين حرف، حرف مهملى است، حرف بى‌معنا و بى وجهى است. در همين ماجراى جريان تبادل سوخت بيست درصد، معلوم شد كه چقدر اينها صادقند(!) ما نياز داشتيم براى اين نيروگاه كوچك و آزمايشى، به سوخت بيست درصد. خوب، اين چيز معمولى هم هست، در دنيا ميگيرند، ما هم قبلها، چندين سال قبل از اين، پانزده شانزده سال قبل از اين خودمان گرفته بوديم؛ اين را خريده بوديم و هيچ مشكلى هم وجود ندارد. اينها بمجرد اينكه حس كردند ايران به اين احتياج دارد، شروع كردند به بازى درآوردن و اين را تبديل كردند به يك مسئله. خود اين به نظر من اشتباه بزرگى بود از طرف آمريكا و غرب؛ اشتباه كردند در قضيه‌ى سوخت بيست درصد اينجورى عمل كردند.

 اولاً با اين كارشان ما را تشويق كردند كه ما خودمان برويم سراغ سوخت بيست درصد. ما نميخواستيم؛ ما تصميم نداشتيم سوخت بيست درصد توليد كنيم؛ ما همان سه و نيم درصد برايمان كافى بود؛ اما با اين كار، اينها ما را تشويق كردند، وادار كردند، به ما تفهيم كردند كه بايد برويم سراغ بيست درصد؛ و رفتيم. اين اشتباه اوّلشان بود. اشتباه دوم اين بود كه به همه‌ى دنيا ثابت كردند، مدلل كردند كه آمريكا و بقيه‌ى كسانى كه اين سوخت را ميتوانند توليد كنند، قابل اطمينان نيستند براى اينكه انسان سوختش را به اميد اينها بگذارد. چون تا مورد احتياج قرار گرفت، همه‌ى مدعاهاى خودشان، همه‌ى خواسته‌هاى خودشان را فهرست ميكنند، ميگويند: آقا! بايد اينها را عمل كنيد تا ما اين سوخت را به شما بدهيم! خوب، اين كه معامله نشد. بنابراين در مسئله هسته‌اى حرفى ندارند، منطقى ندارند. ما هم راه را پيدا كرده‌ايم، داريم حركت ميكنيم؛ ان‌شاءاللَّه همين راه را هم ادامه خواهيم داد.

 در قضيه‌ى تهديد نظامى هم كه البته بعيد است چنين حماقتى را بكنند؛ ليكن اگر چنانچه چنين تهديدى به وجود بيايد، همه بايد بدانند كه ميدان اين مقابله فقط منطقه‌ى ما نيست؛ ديگر ميدانش گسترده‌تر خواهد بود.

 در قضيه‌ى تبليغات آمريكائىِ ضد جمهورى اسلامى هم، به نظر من واقعاً ناحق‌ترين كارى است كه دشمنان ما ميكنند؛ چون بدترين ناقض حقوق بشر، خود آمريكائى‌هايند. واقعاً اينجورى است. آنجائى كه دنبال يك منفعتى هستند، جان انسانهاى بيشمار برايشان ميشود بى‌ارزش، اصلاً هيچ حقى قائل نيستند؛ آنجائى كه نوبت خودشان ميشود، طلبگار ميشوند. در همين حمله‌ى اشغالگرها به عراق، به بصره، بمبهاى ده تنى زدند! كه خود آمريكائى‌ها به آنها ميگفتند، مادر بمبها. ده تن! مردم زيادى را، غيرنظاميان زيادى را، بچه‌ها و زنان زيادى را كشتند؛ هم در بصره كشتند، هم در جاهاى ديگر كشتند. همان روزها چند تا خلبان آمريكائى ساقط شده بودند، رژيم بعثى عراق اينها را آورد توى تلويزيون و با آنها مصاحبه كرد. فرياد آمريكائى‌ها بلند شد كه آقا! خلاف قوانين بين‌المللى عمل كرديد؛ اسير جنگى را نبايد بياورند مصاحبه كند! يعنى اينجور؛ اين دوگانه نگاه كردن، دوگانه قضاوت كردن.

 بزرگترين ناقض دموكراسى، خود اينهايند. در بسيارى از جاها نتائج مردم‌سالارى‌ها و انتخابات مردمىِ واضح را آمريكائى‌ها به هم زدند. يك نمونه‌اش غزه است - حكومت حماس - نمونه‌هاى قبلى هم در جاهاى ديگر دارد كه من نميخواهم اسم بياورم. بدترين‌ها خودشان هستند. اما به هر حال اينها هست.

 آنچه كه لازم است به آن توجه شود، اين است كه اين حملات، اين دشمنى‌ها جديد نيست. و جمهورى اسلامى هم در مقابل همه‌ى اينها تدابيرى دارد. در مقابل تحريم، خوشبختانه مسئولين تدابير بسيار مستحكم و خوبى گرفتند. من درخواست كردم از رئيس جمهور محترم كه وزراى اقتصادى بيايند گزارش بدهند؛ آمدند آنچه را كه در مقابل قطعنامه‌ى شوراى امنيت - كه تحريم هست - و بعد تحريمهاى يكجانبه‌ى آمريكا و اروپا تصميم‌گيرى كردند، گفتند، كه تصميم‌گيرى‌هاى بسيار درستى است؛ كارهاى بسيار خوبى است و ان‌شاءاللَّه تصميم مسئولين بر اين است كه اين تحريم را تبديل كنند به فرصت. واقعاً هم بايد همين جور باشد كه به يك فرصت تبديل شود.

 ما بايد توليد ملى را افزايش بدهيم، تقويت كنيم؛ عادت كنيم به مصرف توليدات داخلى؛ عادت كنيم به بالا بردن كيفيت توليدات داخلى، كه البته در اين مورد مسئولين دولتى و همچنين قانونگذاران وظائف سنگينى دارند. من نسبت به مسئله‌ى مديريت واردات به دولتى‌ها سفارش كردم؛ الان هم تأكيد ميكنم. من نميگويم واردات متوقف بشود؛ چون يك جاهائى لازم است كه واردات انجام بگيرد؛ اما واردات بايد مديريت بشود. يك جائى واردات مطلقاً نبايد بشود؛ يك جاهائى بايد انجام بگيرد. با مديريت، واردات انجام بگيرد. البته مسئولين محترم دولتى به من گفتند كه قوانينى كه مجلس تصويب كرده، به ما اجازه نميدهد جلوى واردات را بگيريم؛ من خواهش ميكنم اين قضيه را حل كنند. اگر واقعاً قانونى وجود دارد كه دولت را ممنوع ميكند از جلوگيرى از واردات، اين قانون را اصلاح كنند؛ جورى باشد كه مديريت بشود. بايد توليد ملى بالا برود.

 تدبير خردمندانه بايد در اين زمينه‌ها گرفته بشود. خرد خيلى مهم است. عقل‌گرائى در تصميم‌گيرى‌ها بسيار حائز اهميت است. تصميم، خردمندانه و شجاعانه. خردمندى را به معناى ترس و گريز و عقب‌نشينى نبايد معنا كرد. خردمندى همراه با شجاعت. انبياء خردمندترين انسانها بودند. در روايتى از پيغمبر اكرم است كه: «ما بعث اللَّه نبيّا و لا رسولا حتّى يستكمل العقل»؛(7) هيچ پيغمبرى را خدا مبعوث نكرد، مگر آن وقتى كه عقل او كامل شده باشد. اما همين پيغمبر، بيشترين جهاد را، بيشترين مبارزه را، بيشترين خطرپذيرى را ميكند؛ يعنى شجاعت با عقل‌مدارى بايد همراه باشد؛ با عزم راسخ و بدون تزلزل، با نگاه به دوردستها و با حفظ اتحاد و همدلى.

 من روى اتحاد تكيه ميكنم. اتحاد و همدلى بين مسئولين كشور يك فريضه است. تعمد در مخالفت با آن، امروز يك خلاف شرع است؛ بخصوص در سطوح بالا. همه به اين توجه داشته باشند. دشمن از اختلافات كوچك، يك مسئله‌ى بزرگ ميخواهد بسازد؛ نبايد بگذاريد. اينجور نيست كه هر اختلافى بين دو مسئول يا بين دو دستگاه، فاجعه‌اى باشد؛ نه، بالاخره ممكن است مجلس در يك زمينه‌اى جهتگيرى‌اى داشته باشد، دولت جهتگيرى ديگرى داشته باشد، عقايدشان، سلايقشان مختلف باشد؛ اينها فاجعه نيست. اما اين اختلافات را تبديل كردن به شكافهاى غير قابل پر شدن و زخمهاى غير قابل علاج، خطاى بسيار بزرگى است.

 البته يك چيزهائى هم مستمسك قرار ميگيرد. ما حالا از چندى پيش از شوراى محترم نگهبان خواستيم جلسه‌اى را تشكيل بدهند، مواردى را كه بين دولت و مجلس محل گفتگو و مناقشه است، مشخص بكنند و حدود اختيارات قوا معلوم بشود، كه اين تفكيك قوا - كه يكى از اصول قانون اساسى است - تحقق پيدا كند. حفظ اتحاد، تمسك به اصول، رعايت كامل اصول، همان چيزى است كه امام بزرگوار ما هميشه به آن توصيه ميكردند.

 توجه به ترفندهاى دشمن و بازى نكردن طبق نقشه‌ى دشمن. يكى از كارهائى كه دشمن ميكند، بى‌اعتماد كردن مردم نسبت به مسئولين است. ما بايد مواظب باشيم خودهامان جورى حرف نزنيم كه مردم به مسئولين كشور، مسئولين دولتى، مسئولين قضائى، مسئولين قوه‌ى مقننه بى‌اعتماد بشوند؛ كه اين بى‌اعتمادى ناحق است؛ دشمن اين را ميخواهد. ما نبايد خودمان عمل كنيم. من مى‌بينم گاهى اوقات بى‌دليل، بى‌جهت در آمارهائى كه ارائه ميشود، خدشه ميشود؛ خوب، چرا؟ چرا در آمارها خدشه‌هاى بيجا و بى‌مورد ميشود؟ آمارى است يك دستگاه مسئول دارد ميدهد، حرفش مسموع است. و از اين قبيل چيزهائى كه موجب بى‌اعتمادى است و نااميدى است.

 و توجه به قدرت الهى و صدق وعده‌ى الهى؛ كه اين اساس همه‌ى كارهاست كه مطمئن باشيم به وعده‌ى الهى. خداى متعال كسانى را كه سوءظن به وعده‌ى او دارند، سوءظن به او دارند، لعنت فرموده است؛ «و يعذّب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء عليهم دائرة السّوء و غضب اللَّه عليهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصيرا»؛(8) يعنى خداى متعال كسانى را كه سوءظن به وعده‌ى الهى دارند، مذمت ميكند. خداى متعال فرموده است كه «لينصرنّ اللَّه من ينصره»؛(9) «أوفوا بعهدى أوف بعهدكم».(10) در راه خدا حركت كنيد، خداى متعال كمك ميكند. حالا اين فقط هم وعده‌ى الهى نيست. ما اگر آدمهاى ديرباورى هم باشيم، آدمهاى كورباطنى هم باشيم كه نتوانيم درست وعده‌ى الهى را قبول كنيم، تجربه‌ى ما به ما اين را نشان ميدهد. كدام از عناصر اصلى انقلاب و دوستان انقلاب و طرفداران انقلاب و دشمنان انقلاب، چهل سال قبل از اين، احتمال ميدادند كه يك چنين اتفاقى در كشور بيفتد؟ يك حادثه‌ى به اين عظمت، يك بناى به اين رفعت به وجود بيايد؟ كى احتمال ميداد؟ اما شد؛ به خاطر توكل به خداى متعال، به خاطر عزم راسخ، به خاطر نهراسيدن از مرگ، نهراسيدن از شكست، پيش رفتن به نام خدا و توكل به خدا اتفاق افتاد. بعد از اين هم همين خواهد شد.

 پروردگارا! به محمد و آل محمد، رضوان و رحمت و مغفرت خود را بر روح امام بزرگوار كه ما را وارد اين راه كرد، فرو ببار. پروردگارا! شهداى عزيز را در عالى‌ترين درجات قرار بده. پروردگارا! ملت ايران را به آرزوهاى بزرگ خود، به هدفهاى بزرگ خود برسان. پروردگارا! دست دشمنان را از اين ملت و اين كشور كوتاه كن. پروردگارا! خدمتگزاران به نظام را، كسانى كه با اخلاص و علاقه در خدمت اين مردم هستند، همه‌ى اينها را مشمول رحمت و بركت و توفيق خودت قرار بده.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) لقمان: 22
2) تحريم: 6
3) بقره: 183
4) صحفيه‌ى سجاديه، دعاى 20
5) توبه: 15
6) انعام: 121
7) مشكاةالانوار، ص 251
8) فتح: 6
9) حج: 40
10) بقره: 40
|
امتیاز مطلب : 536
|
تعداد امتیازدهندگان : 181
|
مجموع امتیاز : 181


«تالار مهمانی خدا»
29 مرداد 1389 ساعت 12:8 | بازدید : 358 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

«تالار مهمانی خدا»

 

به مناسبت پایان شعبان‌المعظم و در آستانه ورود به ماه مبارك رمضان، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بخشی از بیانات ایشان را در جمع كاركنان وزارت اطلاعات در تاریخ 13/07/1383، منتشر می‌كند:

الان ماه شعبان متأسفانه دارد تمام مى‌شود. ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است. در همين صلواتى كه در مفاتيح مقرر است: «الّذى كان رسول اللَّه (صلّى‌اللَّه‌عليه‌واله) يدأب فى صيامه و قيامه فى لياليه و ايّامه بخوعا لك فى اكرامه واعظامه الى محلّ حمامه»؛ پيغمبر تا دم مرگ، تا آخر عمر، ماه شعبان را بزرگ مى‌داشت و در مقابل ماه شعبان خضوع مى‌كرد و عادت داده بود خودش را به صيام و قيام در ماه شعبان. در دنباله‌ى اين صلوات هست كه: «اللّهم فاعنّا على الاستنان بسنّته فيه»؛ از خدا مى‌خواهد كه ما را هم موفق بدار كه همان سنت پيغمبر را در ماه شعبان رعايت كنيم. اين ماه شعبان - حتماً مى‌دانيد ديگر - دالان و دهليز ماه رمضان است. ماه رمضان تالار ضيافت الهى است؛ يك تالار عظيم كه اگر كسى وارد آن تالار شد و به خود فرصت داد و همت كرد كه از آنچه در آن‌جا خداى متعال آماده كرده، به خودش بهره‌يى برساند، بهره‌ى فراوانى خواهد برد كه آن بهره در ماه شوال و ماه‌هاى ديگرِ سال نيست؛ فقط مخصوص ماه رمضان است. انواع و اقسام ضيافتهاى الهى: رحمت الهى، عزت الهى، توفيق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان است؛ اينها را سر سفره‌ى ماه رمضان گذاشته‌اند. بعضى‌ها مى‌آيند و به اين سفره نگاه نمى‌كنند و از وسط اين سفره و اشياء آن عبور مى‌كنند و مى‌روند و هيچى هم گيرشان نمى‌آيد؛ بعضى‌ها يك چيز مختصرى برمى‌دارند؛ يك روزه‌يى مى‌گيريم ما؛ يك مختصركى، يك چيزى؛ اما بعضى‌ها نه، حسابى مى‌نشينند سر اين سفره و از رحمت الهى كيسه‌ى خودشان را پُر مى‌كنند؛ عزت مى‌خواهند، دنيا مى‌خواهند، آخرت مى‌خواهند؛ رفع گرفتارى مى‌خواهند، گشايش در زندگى مى‌خواهند، استغناى طبع مى‌خواهند، صفات و خُلق حسنه مى‌خواهند؛ هرچه مى‌خواهند، براى خودشان و براى ديگران برمى‌دارند.

براى اين‌كه انسان بتواند وقتى وارد اين تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گيجى و گولى نشود كه سرش را بيندازد پايين و از اين در وارد شود و از آن در بيرون برود؛ نگاهى به دوروبر كند و استفاده‌يى ببرد و براى اين‌كه اين آمادگى در من و شما پيدا شود، اين ماه رجب و شعبان را قرار داده‌اند؛ رجب يك‌جور، شعبان يك‌جور ديگر. رجب، بيشتر ماه نماز است؛ شعبان، بيشتر ماه دعا و روزه است؛ اين مناجات شعبانيه را ببينيد. من يك وقتى از امام (رضوان‌اللَّه‌عليه) پرسيدم در اين دعاهاى مأثورى كه وجود دارد، شما كدام دعا را بيشتر از همه خوشتان مى‌آيد و دوست داريد. فرمودند: دعاى كميل و مناجات شعبانيه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعاى كميل كه مى‌دانيد اصلاً ورود اصلى‌اش مال شب نيمه‌ى شعبان است، مناجات شعبانيه هم كه از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن اين دو دعا به هم نزديك است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانيه: «و ان ادخلتنى النّار اعملت اهلها انّى احبّك»؛ جهنم هم كه من را ببرى، فرياد مى‌كشم تو را دوست دارم. و در دعاى كميل: «لان تركتنى ناطقا لاضجّن اليك بين اهلها ضجيج الاملين و لاصرخنّ اليك صراخ المستصرخين و لابكينّ بكاء الفاقدين»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگيرى، فرياد مى‌كشم؛ فريادِ اميدواران، فريادِ دلدادگان و فريادِ دلباختگان را.

بايد با اينها مأنوس بشويم و قدرى دلمان را نرم كنيم. اين دل چيز عجيبى است؛ گاهى اوقات به وسيله‌يى كه انسان را به اوج آسمانها و اوج معنويت مى‌برد، تبديل مى‌شود؛ گاهى هم بعكس، به سنگ سنگينى تبديل مى‌شود كه بسته شده به پاى انسان و انسان را تا اعماق آب، تا اعماق دره فرو مى‌برد؛ غرق مى‌كند؛ پدر انسان را درمى‌آورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسى و به مقام و به اين چيزها داديد، اين همان سنگ سنگين است؛ دل ديگر نيست. در آن صورت:

ده بود آن، نه دل كه اندر وى
گاو و خر بينى و ضياع و عقار

آن دلى كه انسان در آن عشق اتومبيل فلان‌جور دارد، آن دل نيست، گاراژ است! بنگاه معاملاتى است! آن دلى كه همه‌اش در آن ميل جنسى موج مى‌زند، ديگر دل نيست، آن عشرتخانه است. شاعر، آن زمان كه ضياع و عقار و زمين و ملك و گاو و خر در زندگى نقش داشته، از اينها نام برده و مى‌گويد دلى كه اينها در آن باشد، آن‌جا طويله است! ده است! دل، نيست؛ دل جاى خداست؛ جاى نور است.
|
امتیاز مطلب : 539
|
تعداد امتیازدهندگان : 181
|
مجموع امتیاز : 181


بیانات مقام معظم رهبري در ضیافت انس با قرآن در اولین روز ماه رمضان
29 مرداد 1389 ساعت 12:6 | بازدید : 351 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

اول رمضان‌المبارك 1431

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

خداوند متعال را شاكر و سپاسگزاريم كه توفيق عنايت كرد و عمر ما را با فضل خود و لطف خود ادامه داد كه بتوانيم يك بار ديگر در اين جلسه - كه يك جلسه‌ى بسيار شيرين و اثرگذار و پرسودى است  - شركت كنيم و از تلاوت آيات كريمه‌ى قرآن به وسيله‌ى قراء عزيزمان بهره ببريم. بنده واقعاً اين نعمت بزرگ را كه در واقع نعمت رشد روزافزونِ علاقه‌ى به قرآن در جامعه‌ى ماست، به قدرى نعمت بزرگى ميدانم كه شايد هيچ نعمتى با آن معادل نيست.

جلسه‌ى امروز هم جلسه‌ى بسيار خوبى بود؛ قراء محترم، چه اساتيد قرائت كه بعضى امروز تلاوت كردند، چه جوانان عزيزى كه وارد اين وادى هستند و انسان احساس ميكند؛ استعدادهاى خوب، صداهاى خوب، علاقه‌مندى‌هاى خوب كه آينده‌ى بهترى را براى كشور نويد ميدهد. خب، خداوند متعال اين نعمت را به ما داده است. «و لكنّ اللَّه حبّب إليكم الإيمان و زيّنه فى قلوبكم و كرّه إليكم الكفر و الفسوق و العصيان»(1). اين خب خيلى نعمت بزرگى است كه خداوند ايمان را و آنچه كه نشانه‌ى ايمان هست، براى مردم ما محبوب قرار بدهد و آن را زينت بدهد در دلهاى ما. اگر بخواهيم از قرآن به معناى حقيقى كلمه بهره ببريم، بايد با معارف قرآن و مفاهيم قرآن آشنا بشويم. اين تلاوت هم و اين حفظ قرآن هم و اين انس با قرآن هم به ما در اين جهت كمك ميكند. اگر درس گرفتن از قرآن نميبود، اين همه به ما توصيه نميكردند كه قرآن را تلاوت كنيم. چون بايد توجه داشته باشيم هدف اين نيست كه اين امواج صوتى در فضا به وجود بيايد و پراكنده بشود؛ اين كه هدف نيست. يا هدف اين نيست كه همچنانى كه يك شعرى را ممكن است با آهنگ خوشى كسى بخواند و ما لذت ببريم، قرآن را هم حالا با آهنگ خوشى بخوانند كه ما از صداى خوش آن لذت ببريم؛ اينها كه هدف نيست. همه‌ى اين مقدمات - تلاوت و آنچه كه تلاوت را ترويج ميكند در جامعه كه همين صداى خوش و لحن خوش است و اينها جزو اين مؤلفه‌هايى است كه تلاوت را رواج ميدهد در جامعه و دلها را به سمت آن مشتاق ميكند - براى فهم معارف قرآنى است.

فهم معارف قرآنى هم درجاتى دارد. اولش از همين تأمل در الفاظ قرآن و ترجمه‌ى قرآن به دست مى‌آيد. يعنى وقتى ما ميگوئيم معارف قرآنى، معنايش اين نيست كه يك هفت‌توىِ رازآلودِ رمزگونه‌اى است كه دست هيچ كس به او نميرسد. بله، معارف عاليه‌اى وجود دارد كه دست امثال ماها به آن ممكن است نرسد، اما معارف بسيارى هم هست كه همين ما - ما مردم معمولى و عادى - به شرط اينكه توجه كنيم به اين كلام و به اين بيان، آن را خواهيم فهميد و از آن استفاده خواهيم كرد. در همين آيات كريمه‌ى قرآن فراوان هست؛ اينها درسهاى زندگى ماست. فرض بفرمائيد در اين آيه‌ى شريفه: «ان الّذين يبايعونك انّما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانّما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجرا عظيما».(2) خب اين درس است ديگر؛ اين درس واضحى است براى زندگى ما. «فمن نكث فانّما ينكث على نفسه»؛ اگر قراردادى را كه با پيغمبر گذاشتيد، با اسلام گذاشتيد، بيعتى را كه با خدا كرديد، به هم زديد، نقض عهد كرديد، عليه خودتان كار كرديد. «فمن نكث فانّما ينكث على نفسه»؛ شكستن بيعت خدا و پيغمبر، عليه ماست؛ عليه خدا و پيغمبر نيست. آنها ضررى نميكنند. «و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجرا عظيما»؛ اما اگر وفا كرديم به اين قراردادى كه با خدا و پيغمبر گذاشتيم، به نفع خودمان كار كرديم؛ پاداش عظيمى خود ما از خداى متعال خواهيم گرفت. اين پاداش، نگفتند كه در آخرت است، نگفتند بهشت است؛ بخش عمده‌اش هم البته در آخرت است، اما اين پاداش در دنيا هم هست؛ در دنيا هم اين پاداش را به ما خواهند داد. همين آيات سوره‌ى مباركه‌ى احزاب را كه يكى از برادرها يا جمعى شايد خواندند: «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا. ليجزى اللَّه الصّادقين بصدقهم»؛(3) اين صدق، همين است. «صدقوا ما عاهدوا اللَّه عليه»؛ يعنى اين قرارى را كه با خدا گذاشتند، اين وعده و پيمانى را كه با خدا بستند، صادقانه پيمان بستند و پاى اين پيمان ايستادند و سختى‌هاى زندگى، جلوه‌هاى شهوت‌انگيز دنيايى، آنها را از اين راه منحرف نكرد. «ليجزى اللَّه الصّادقين بصدقهم»؛ خدا به خاطر اين راستگويى و ايستادن پاى اين وعده و پيمان الهى جزا ميدهد. خب، اينها معارفى است كه با مراجعه‌ى به ظاهر قرآن هم ميشود اينها را فهميد. اگر چه كه در وراى اينها، معارف برترى، بالاترى مسلّماً وجود دارد كه اينها را ممكن است خصيصين بفهمند، بندگان صالح و شايسته‌ى خدا بفهمند و ما به آنها دسترسى نداشته باشيم، جز از طريق آن بندگان. مسلّم چنين چيزهائى است؛ چون فرمودند قرآن بطونى دارد. روايات متعددى هست كه ميفرمايد قرآن ظاهرى دارد، باطنى دارد، اسرارى دارد، اعماقى دارد؛ مثل دريايى است كه ظاهر دريا هم هست، وجود دارد، آب است، درياست، اما فقط همين ظاهر نيست، اعماقى دارد، در آن اعماق هم حقايقى است، چيزهايى است؛ مسلّم اين هست. اما از همين ظاهر هم ما ميتوانيم استفاده كنيم؛ به شرط چه؟ به شرط دقت، تأمل.

اينى كه ما مكرر عرض كرديم - چند سال است كه اين را عرض ميكنيم و خوشبختانه به نتيجه هم رسيده و انسان اثرش را مى‌بيند - باز عرض ميكنيم: شما اين آيه‌اى را كه تلاوت ميكنيد، بدرستى معنايش را درك كنيد. همين معنايى كه يك عربى‌دان ميتواند بفهمد، همين معناى ظاهرى را درست درك كنيد. اين كه درك شد، آن وقت در تلاوت، فرصت و قدرت تدبر به انسان دست ميدهد. يعنى انسان ميتواند آن وقت تدبر كند. و من به شما عرض كنم وقتى كه معناى آيه را بدانيم، آن كسى كه اهل صوت و آهنگ و لحن و خواندن هست، خودِ اين فهم معناى آيه، لحن را هدايت ميكند. اگر ما بدانيم چى داريم ميخوانيم، هيچ لزومى ندارد كه نگاه كنيم ببينيم فلان قارىِ فرض كنيد كه معروف، وقتى اين آيه را خوانده، كجا را پايين آورده، كجا را بالا برده، كجا را با رقت خوانده، كجا را با شدت خوانده. نه، لزومى ندارد. اگر معنا را فهميديم، خود اين معنا آدمى را كه اهل صوت هست و صداى او آهنگ‌پذير است و انعطاف آهنگ دارد، صداى او را هدايت خواهد كرد، خودش آهنگ را به ما خواهد داد؛ مثل حرف زدن معمولى. شما در حرف زدن معمولى و وقتى كه حرف ميزنيد، صداى شما يك جايى پايين مى‌آيد، يك جا اوج ميگيرد، يك جا آهسته صحبت ميكنيد، يك جا تند صحبت ميكنيد، يك جا شمرده صحبت ميكنيد، روى يك كلمه‌اى تكيه ميكنيد. قبلاً براى اينها هيچ نُت نوشته نشده - نُت‌نويسى نشده، طبق نُت نيست - و اين طبق همين احساس شما و غريزه‌ى شماست. اگر چنانچه معناى آيه‌ى قرآن را فهميديد، همين غريزه به شما كمك ميكند كه چه كار كنيد؛ كجا را آهسته بخوانيد، كجا را وقف كنيد، كجا را وصل كنيد، از كجا شروع كنيد. تسلط بر آيات قرآن اين هنر را به انسان ميدهد. البته بعضى‌ها هم هستند كه آيات قرآن را ميفهمند. چون خودشان عربند، ترجمه‌ى آيه را هم خوب ميدانند - عرب هم هستند - اما آدم مى‌بيند كه كأنه با توجه به معنا نميخوانند. تو همين قراء معروف مصرى، بعضى هستند كه انسان وقتى نگاه ميكند، مثل اين است كه يك متنى را مأموريت داده باشند كه اين را بخوان، يك نفرى از اول تا آخر ميخواند و به معناى تفاهم با مخاطب نيست. انسان اين را در بعضى از قراء مى‌بيند. ولى بعضى هم هستند كه نه، قرائتشان، تلاوتشان، مثل تكلم با مخاطب است؛ حرف زدن با مخاطب است. بايد تلاوت شما اين جور باشد.

البته متأسفانه اكثر مردم ما از الفاظ آيات كريمه‌ى قرآن، مستقيم كمتر استفاده ميكنند؛ يعنى اكثر عربى نميدانند. خب يكى از محروميتهاى ماست. لذا در قوانين كشور فراگيرى زبان عربى كه زبان قرآن است، يكى از چيزهاى لازم فرض شده كه اين، به خاطر همين است. اگر ما واقعاً بخواهيم معانى قرآن را بفهميم، مردم معمولى كه عربى هم نخواندند، ميتوانند مراجعه‌ى به تفاسير و به ترجمه‌ها بكنند.

خوشبختانه امروز ترجمه‌هاى خوب هم هست. در كشور افرادى زحمت كشيدند، ترجمه‌هاى خوبى كردند. به هر حال من توصيه‌ام به شما برادران عزيزى كه قرآن را با صوت خوش تلاوت ميكنيد، اين است كه به اين نكته توجه كنيد: يعنى قرآن را با توجه به معنا بخوانيد؛ جورى بخوانيد كه با طرف مقابل، با مخاطبى كه دارد ميشنود، كأنه داريد با زبان قرآن حرف ميزنيد. اين اگر شد، آن وقت شما از خواندنتان بهره برديد، مردم هم از شنيدن قرآن و شنيدن تلاوت شما بهره‌مند شدند.

اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال روز به روز دايره‌ى فهم قرآن و استفاضه‌ى از قرآن و فهم معارف قرآن را در بين ملت ما و مردم ما گسترده‌تر كند و ما را بيشتر از حظ قرآنى و بركات قرآنى محظوظ كند.

من اين توصيه را حتماً بكنم كه روى ترجمه‌ى قرآن، دوستان قارى كار كنند؛ يعنى واقعاً جورى باشد كه مسلط باشند به ترجمه‌ى قرآن. البته حفظ قرآن هم در اين زمينه خيلى مهم است. ان‌شاءاللَّه موفق و مؤيد باشيد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) حجرات: 7
2) فتح: 10
3) احزاب: 23 و 24
|
امتیاز مطلب : 534
|
تعداد امتیازدهندگان : 180
|
مجموع امتیاز : 180


بيانات در ديدار رئيس و مسئولان قوه‌ى قضائيه‌
20 مرداد 1389 ساعت 18:54 | بازدید : 335 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

بسم‌اللَّه الرّحمن الرّحيم‌

خيلى خوشامديد برادران و خواهران عزيز! هم مسئولان محترم قوه‌ى قضائيه، و هم برادران و خواهران بازمانده‌ى شهداى عزيز و سرافراز هفتم تير. يك جمله عرض كنيم راجع به آن شهادت بزرگ و پر اثر، يك جمله هم درباره‌ى قوه‌ى قضائيه عرض خواهيم كرد.

خاصيت طبيعى شهادت، ايجاد بركت و تداوم و گشايش در حركت به سمت تعالى و كمال است. اينكه خداوند متعال در قرآن شهيد را زنده معرفى ميكند و در عرف اسلامى و اصطلاح متشرعه به كشته‌ى راه خدا - شهيد يعنى شاهد، ناظر و حاضر - اين به اين معناست كه خون شهيد ضايع نخواهد شد؛ شخصيت شهيد كه تبلور همان آرمانهاى او و آرزوهاى اوست، از ميان مردم رخت بر نخواهد بست؛ اين خاصيت شهادت است. آن كسانى كه اين حقيقت را از بن دندان درك كرده‌اند و تصديق كرده‌اند، براى آنها كشته شدن در راه خدا به هيچ وجه ضايعه به حساب نمى‌آيد؛ بلكه يك افتخار است، يك اقبال بزرگ است؛ آن را ميخواهند، آن را از خدا ميطلبند؛ آن را مثل يك حاجت بزرگ، در ذكر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح ميكنند.

 به گمان من، از جمله‌ى برترينهاى اين راه، شهداى هفتم تير بودند. بسيارى از اينها را ما از نزديك ميشناختيم؛ يا در جريان مبارزات، يا در جريان حوادث بعد از پيروزى انقلاب، اينها را آزموده بوديم، ديده بوديم، شناخته بوديم؛ حقيقتاً جان، بر كف دست داشتند و آماده‌ى شهادت بودند. اگر به آنها خبر ميرسيد كه در اين راه شهيد خواهند شد، نه فقط مرعوب نميشدند، خائف نميشدند، بلكه خرسند ميشدند؛ بشارتى بود براى آنها. در رأس همه‌ى آنها هم، شهيد بزرگوار و عزيز ما، شهيد آيةاللَّه بهشتى بود؛ يك انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدى در كار؛ آنچه ميگفت، معتقد بود؛ و به آنچه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم ميشناخت؛ ميدانست ميدان، ميدان مين است. هر آنى، هر ساعتى بيم از دست دادن جان هست؛ ليكن در عين حال بى‌محابا، با نگاه به هدف، در اين راه پيش ميرفت و نميهراسيد. يكى از خصوصيات اين شهيد عزيز اين بود. منطقى بود، پايبند به اصول و مبانى بود؛ يك اصولگراى به معناى حقيقى كلمه محسوب ميشد. بر سر اصول با كسى ملاحظه نميكرد. ما ميديديم؛ بعضى‌ها سعى ميكردند با حيله و ترفند و روشهاى متعارف و معمول، او را جذب كنند يا از مواضع خود تنزل بدهند، او را وادار به مماشات كنند؛ ليكن او بر سر مواضع خود محكم ايستاده بود. شخصيتهاى تاريخى و اثرگذار، اينجور شكل ميگيرند؛ اينجور در جامعه ظهور ميكنند و ماندگار ميشوند؛ «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»1. گفتن، آسان است؛ عمل كردن، دشوار است؛ استمرار عمل، بمراتب دشوارتر است. بعضى فقط ميگويند؛ بعضى اين گفته را در عمل هم نشان ميدهند، اما نميتوانند در مقابل حوادث عالم، در مقابل طوفانها، در مقابل تمسخرها، در مقابل طعنه‌زدنها، در مقابل دشمنى‌هاى غيرمنصفانه طاقت بياورند، لذا متوقف ميشوند؛ بعضى به اين اكتفاء هم نميكنند كه متوقف بشوند، عقبگرد ميكنند؛ مى‌بينيد ديگر.

 آن كسى كه ميگويد، از سر اعتقاد خالص و جازم؛ و مى‌ايستد بر سر گفته‌ى خود، از سر تصميم مؤمنانه و شجاعانه؛ و استمرار ميدهد اين حركت را با صبرى كه خداى متعال در قرآن فرموده است: «و اللَّه يحبّ الصّابرين»2 - مايه‌ى محبت خداى متعال است - اين ارزش پيدا ميكند؛ اين ميشود شخصيتى كه نام او اثر ميگذارد، راه او براى رهروان دستور راه ميشود و چهره‌ى او باقى ميماند. رحمت خدا بر شهيد بهشتى؛ رحمت خدا بر آن كسانى كه با او به شهادت رسيده‌اند؛ رحمت خدا بر شهداى راه اسلام.

 و اثر نقد و فورى اين شهادت اين بود كه نظام اسلامى در آنِ واحد، هم خلوص بيشترى پيدا كرد، هم حقانيت او ثابت شد، هم واقعيت او در جامعه استقرار پيدا كرد. خاصيت اين شهادت، اين بود. نقابها از چهره‌ها افتاد، منطق مستحكم جمهورى اسلامى و منطق امام بزرگوار تثبيت شد و نظام نوپاى جمهورى اسلامى، آن روز استحكام پيدا كرد؛ توانست حركت كند. در آن شرائط دشوار، در حالى كه دشمن - دشمن نظامى، متجاوز - خود را در بخش مهمى از منطقه‌ى حساس خاك جمهورى اسلامى پهن كرده بود - ببينيد چه شرائطى بود آن شرائط دشوار، و چه حادثه‌ى بظاهر تكان‌دهنده‌اى بود - اما اين شهادت، چه تأثير سازنده و عظيمى را بر انقلاب گذاشت.

 عزيزان من! تا وقتى در قاموس ما، در فرهنگ ما، در منطق ما، شهادت بر همين سطح از اعتبار وجود داشته باشد، بدانيد هيچ قدرتى - چه قدرتهاى مستكبر كنونى، و چه بمراتب قوى‌تر از اينها - نخواهد توانست بر جمهورى اسلامى و ملت ايران فائق بيايد.

 و اما در باب قوه‌ى قضائيه. حقيقتاً يك بخش فوق‌العاده حساس از نظام كشور، قوه‌ى قضائيه است. در همه جاى دنيا همين است؛ نقش دستگاه قضا، يك نقش تعيين كننده و حياتى است؛ ليكن در نظام جمهورى اسلامى كه مبناى نظام و مشروعيت نظام متكى است به حق و عدل - اين پايه‌ى اساسى نظام ماست - دستگاه قضا حساسيت مضاعفى پيدا ميكند.

 خوب، در باب مسائل دستگاه قضا، در اين ديدارهاى ساليانه مطالب زيادى ما عرض كرده‌ايم، رؤساى محترم قوه هم بيان فرمودند. ديروز هم در اجتماع خوبى كه در قوه‌ى قضائيه بود - بنده مختصرى از آن را در تلويزيون مشاهده كردم - رؤساى محترم سه قوه مطالب خوبى، مطالب درستى بيان كردند. البته حرفهاى زيبا يك مسئله است، امكان تحقق آنها، بعد تحقق آنها، بعد استمرار آنها، يك مسئله‌ى ديگرى است كه احتياج به جدّ و جهد دارد.

 بحمداللَّه امروز قوه‌ى قضائيه شرائط خوبى دارد. رئيس محترم قوه، شخصيت عالم، مجتهد، فاضل، آگاه، برخوردار از نيروى جوانى و توانائى‌هاى بسيار؛ كه خوب، در اين مدت كوتاهى هم كه اين مسئوليت به ايشان محول شده است، انسان مشاهده ميكند كه بسيارى از خواسته‌ها و كارهائى كه قانون از قوه‌ى قضائيه انتظار دارد، يا واقع شده است، يا به واقع نزديك شده است؛ اينها همه اميدبخش است.

 همان طور كه اشاره كردند، مجموعه‌ى مسئولان ارشد قوه‌ى قضائيه، مجموعه‌ى پاك، سالم، خوش‌سابقه، وارد و صميمى‌اند؛ اين چيزى است كه انسان را اميدوار ميكند. در سطح قوه هم بحمداللَّه قضات فاضل، روشن‌بين، شجاع و درست كردار كم نيستند؛ اينها همه حقايقى است كه وجود دارد. به مرور زمان نقاط كور شناخته شده است، كارهاى لازم دانسته شده است، برنامه‌ريزى‌هاى خوبى انجام گرفته است يا نياز به آنها احساس شده است؛ اينها همه اميدبخش است. ليكن زمينه‌ى وجود اميد و خوشبينى بايد منجر بشود به يك تحرك وسيع و جدى، براى اينكه اين اميد ثمر بدهد؛ واقع قوه‌ى قضائيه خودش را نشان بدهد. بارها عرض كرده‌ايم: بايد قوه‌ى قضائيه به وضعيتى برسد كه در سطح كشور، هر جائى، هر كسى احساس مظلوميت كرد، به خود نويد بدهد كه ميروم سراغ قوه‌ى قضائيه، حق خود را ميگيرم و مظلوميت خود را برطرف ميكنم. اين اميد بايد در دل همه‌ى آحاد اين كشور به وجود بيايد.

 البته اين اميد آسان به دست نمى‌آيد؛ بايد به قدرى مراجعاتِ دادخواهانه با نتائج عادلانه و منصفانه همراه بشود كه بتدريج اين اميد در دل مردم به وجود بيايد. البته ما نميخواهيم قوه‌ى قضائيه‌ى امروز را با قوه‌ى قضائيه‌ى قبل از انقلاب و دوران طاغوت مقايسه كنيم؛ آن كسانى كه آن روزها را ديده‌اند، ميدانند؛ آن روز جائى كه هيچ اميدى به روى انسان نميگشود، قوه‌ى قضائيه بود؛ اينجور نبود كه كسى احساس كند كه به اين در مراجعه خواهد كرد و دلخوش از آنجا برخواهد گشت؛ نه، در متن قوه‌ى قضائيه، كار غيرعادلانه، ناشى از بى‌توجهى، ناشى از بى‌تقوائى، به قدرى زياد بود كه كسى در قوه‌ى قضائيه هيچ اميدى نداشت، مگر به مدد پارتى و پول و زور و از اين چيزها؛ بنابراين ما نميخواهيم قوه‌ى قضائيه‌ى خودمان را با آن مقايسه كنيم و دلخوش شويم كه خوب، ما بحمداللَّه امروز قضات فاضلى داريم، قضات منصفى داريم، كارهاى خوبى انجام ميگيرد؛ ما ميخواهيم قوه‌ى قضائيه را مقايسه كنيم با آن وضعيتى كه شايسته‌ى نظام جمهورى اسلامى است. اين، تلاش لازم دارد. يكى از تلاشها همين است كه عناصر مؤمنى و عالمى و باانصافى به قوه‌ى قضائيه جذب شوند. البته نيروى انسانىِ خوب در داخل قوه احتياج دارد به نظارت از موضع بالا و مديريت بر كاركردها. انسانِ خوب در معرض لغزش و انحراف قرار ميگيرد. اينجور نيست كه انسانهاى خوب، هميشه خوب باقى خواهند ماند؛ نه، امتحانها براى همه هست؛ بايد مراقب امكان لغزشها در همه‌ى احوال بود. اين يك جريان است؛ جريان نيروى انسانى؛ كه خوب، اهميت هم دارد.

 آن چيزى كه اهميتش از مسئله‌ى نيروى انسانى كمتر نيست، مسئله‌ى ساختار ديوانى قوه‌ى قضائيه است. دائم بايد به دنبال نو كردن ساختارها و به‌روز كردن وضعيت قوه در مجموع ساختارى آن بود. عرض نميكنيم كه ما ثبات را از سازمان قوه‌ى قضائيه بگيريم؛ نه، ثبات و استقرار، در عين نگاه نقادانه به شيوه‌هاى ديوان‌سالارى غلط، كه بعضاً ميراث گذشته است و بعضاً تقليد از كشورهاى اروپائى است، آن هم از روشهاى منسوخ آنها. اين نكته‌ى مهمى است؛ بايد به اين توجه كرد. گاهى ساختارها جورى است كه كار مرافعه را مشكل ميكند، نتائج را غير اطمينان‌آور ميكند، انسانهاى خوب را در خود غرق ميكند. اين هم يك مسئله است، كه يك جريانى است؛ بايد دائم توجه داشت.

 يكى هم مسئله‌ى قوانين است. قوانين و مقررات در داخل قوه‌ى قضائيه بايستى مورد توجه قرار بگيرد، مورد تجديدنظر قرار بگيرد، قوانين لازم به ميدان بيايد. البته ما اطلاع داريم كه آئين دادرسى و قوانين جزا، با تفصيل فراوان، در چرخه‌ى تصويب قرار دارد؛ اين بايستى به كل قوانين تعميم پيدا كند. گاهى يك قانون غلطِ باقيمانده‌ى از دوران طاغوت - دورانى كه اساس قوه‌ى قضائيه بر مبناى غلطى بود - مشكلاتى را ايجاد ميكند. تعارض در قوانين، مشكلات گوناگونى را براى دادگاه‌ها به وجود مى‌آورد. سال گذشته عرض كرديم؛ عدم انطباق احكام دادگاه‌هاى بدوى با دادگاه‌هاى بعدى، بسيارى‌اش ناشى از همين مشكلات است؛ اينها بايستى اصلاح بشود. البته كار سنگين و عظيمى است.

 يكى از چيزهائى كه در مجموعه‌ى قوه‌ى قضائيه لازم است، عبارت است از عدم دخالت حب و بغضها و جريان‌سازى‌هاى سياسى در درون قوه‌ى قضائيه. يكى از خطرات بزرگ همين است كه جوسازى‌هاى سياسى اثر بگذارد بر روى مجراى صحيح قضاوت، و بر روى ذهن قاضى، و بر روى ذهن بازپرس، و مجموعه‌ى چرخه‌ى رسيدگى به پرونده‌ها. خوب، جوسازى سياسى ميشود، روزنامه مينويسد، راديوهاى بيگانه ميگويند، دشمن ميگويد، جناحهاى مختلف حرف ميزنند؛ اينها نبايد اثر بگذارند. يكى از مشكل‌ترين كارهاى قوه‌ى قضائيه اين است كه تحت‌تأثير جريان‌سازى‌ها قرار نگيرد؛ اين همان «اعدلوا هو اقرب للتّقوى»3 است كه تلاوت كردند. آيه ميفرمايد: «و لا يجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا»4؛ يعنى احساسات بر شما غلبه نكند؛ دشمنى‌ها - حالا آيه‌ى شريفه دشمنى را گفته است، دوستى هم همين جور است - در حكم شما و قضاوت شما تأثير نگذارد و شما را از جاده‌ى عدل منصرف نكند؛ «اعدلوا هو اقرب للتّقوى». تقوا يعنى همان مراقبت؛ مراقبت از خود، مراقبت از مسير، مراقبت از در نيفتادن و دچار نشدن به مشكلات. ميفرمايد: اينجورى است كه شما از چنگ مشكلات رهائى پيدا ميكنيد؛ اينجورى است كه در اين خارزار عجيب و غريب، ميتوانيد راه را درست طى كنيد و بدون آسيب جلو برويد؛ «اعدلوا هو اقرب للتّقوى».

 يك مصداق و نمونه هم اين است كه جوّ سياسىِ اعمال شده‌ى با دستهاى مختلف، روى قوه‌ى قضائيه اثر نگذارد. البته كار آسانى نيست؛ گفتنش آسان است، اما عمل كردنش بسيار دشوار است؛ اين را انسان بايد منصفانه تصديق كند. اگر اين شد، آن وقت مردم در مقابل قوه‌ى قضائيه و اقدام و تصميم قوه‌ى قضائيه احساس اقتناع ميكنند، احساس قناعت ذهنى ميكنند؛ ولو ممكن است از اين حكم در دل راضى هم نباشند، اما قانعند. اگر بخواهيم تشبيه ناقصى بكنيم، مثل اين داورى‌هاى ميادين ورزشى است. وقتى داور گفت اين درست است و اين غلط است، همه در مقابلش تسليم ميشوند. ممكن است بعضى بداخلاقى كنند، اما بداخلاقى محسوب ميشود؛ همه قبول كرده‌اند. البته آن داورى با اين داورى، زمين تا آسمان تفاوت دارد؛ ليكن بايد يك چنين حالتى به وجود بيايد و مردم احساس كنند كه اين داورى و اين قضاوت، متخذ و مستنبط از متن حقيقت است؛ ذهنيات و جريانات و گرايشهاى سياسى و غير سياسى و حب و بغضها دخالتى ندارد. اگر مردم اين را احساس كردند، ممكن است نتيجه‌ى حكم برايشان راضى كننده نباشد، اما بالاخره متقاعد ميشوند؛ ميگويند خيلى خوب. اين حالت متقاعد شدن، اين قبول ذهنى در جامعه، خيلى خوب است و براى قوه‌ى قضائيه يك فرصت بزرگى است.

 البته اين هم بايد باشد كه همه‌ى دستگاه‌هاى كشور از قوه‌ى قضائيه حمايت كنند تا قوه‌ى قضائيه بتواند در اين ميدان، بدون نظر عمل كند؛ همان طور كه در اين تصويرهائى كه وجود دارد - كه حالت نمادين براى قوه‌ى قضائيه قرار داده‌اند - چشم او را بسته‌اند. البته اين چشم بستن، به معناى چشم بستن بر روى واقعيت نيست؛ به معناى اين است كه دوست و دشمن، مدعى و مدعى‌عليه از نظر او ناديده هستند؛ شخصيت و خصوصيت شخصى‌شان ملحوظ نيست. اين بايد حفظ بشود؛ البته كار بسيار دشوارى است. اگر اين شد، براى پيشرفت جامعه، يكى از بزرگترين وسيله‌هاست؛ از برترين امكانات براى نظام جمهورى اسلامى است؛ ما را پيش خواهد برد؛ كشور را حقيقتاً در مسيرى كه به سمت هدفها پيش ميرود، كمك خواهد كرد؛ اين كار بزرگى است.

 البته توجه به خداى متعال، توسل به پروردگار عالم، تذكر ثواب الهى و اجر الهى براى مخلصان، اعتماد به خداى متعال، نداشتن سوءظن به خداى متعال، به همه‌ى دست‌اندركاران كمك خواهد كرد كه بتوانند ان‌شاءاللَّه اين كار بزرگ را انجام دهند.

 ايام، مصادف است با ماه مبارك رجب؛ ماه دعا، ماه توسل، ماه تضرع، ماه آماده شدن دلها ان‌شاءاللَّه براى ورود به ساحت رمضان. اينكه در اين ماه اين دعاها توصيه شده است، اين اعمال توصيه شده است، اين استغفار توصيه شده است، بى‌جهت نيست. دعا هميشه خوب است، هر دعائى را هميشه ميشود خواند؛ اما اين دعا را براى روزهاى ماه رجب، يا براى ايام خاصى از ماه رجب به ما توصيه كرده‌اند؛ پيداست خصوصيتى در اين ماه هست، خصوصيتى در اين ايام هست؛ از اين خصوصيات بايد استفاده كرد. ان‌شاءاللَّه به خداى متعال متوسل بود، متضرع بود، كمك خواست، تكيه كرد، اعتماد كرد؛ خداوند متعال هم ان‌شاءاللَّه كمك خواهد كرد.

 اميدواريم ارواح طيبه‌ى شهدا و روح مبارك امام از همه‌ى شما راضى باشند و ادعيه‌ى زاكيه‌ى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) ان‌شاءاللَّه شامل حال همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز و مسئولان محترم باشد.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) فصلت: 30؛ «در حقيقت، كسانى كه گفتند پروردگار ما الله است، سپس ايستادگى كردند...»
2) آل‌عمران: 146
3) مائده: 8
4) همان

 

|
امتیاز مطلب : 536
|
تعداد امتیازدهندگان : 180
|
مجموع امتیاز : 180


كودتای 28 مرداد | عمومی
15 مرداد 1389 ساعت 11:55 | بازدید : 306 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

یكی از مهمترین فرازهای حكومت 37 ساله محمد‌رضا پهلوی كه نقش مهمی در تحكیم پایه‌های رژیم وی داشت كودتای 28 مرداد 1332 بود. این كودتا كه در دوازدهمین سال حكومت پهلوی به وقوع پیوست، سبب تثبیت حاكمیت او تا ربع قرن دیگر شد.
قیام مردم در 30 تیر 1331 كه با رهبری آیت‌الله كاشانی صورت گرفت،‌ زمینه‌های لازم برای نخست‌وزیری دكتر محمد مصدق را فراهم ساخت. این دومین دوره حكومت مصدق بود. چرا كه وی قبل از قیام 30 تیر نیز از اردیبهشت 1330 تا 25 تیرماه 1331، عهده‌دار كابینه بود. گرچه وی در ‌آن 15 ماه توانسته بود حقانیت ایران را در مجامع بین‌المللی در خصوص ملی شدن صنعت نفت اثبات نماید،‌ اما در همان مقطع با توطئه‌های بزرگی از جانب دولتهائی كه دستشان از منابع نفتی و سرمایه‌های مردم ایران كوتاه شده بود مواجه گردید و دولتش در 25 تیر 1331 زمانی كه شاه درخواست او را برای واگذاری وزارت جنگ به كابینه وی رد كرد، سقوط نمود.
اما دور دوم فعالیت دولت مصدق در شرائطی آغاز شد كه وی قیام 30 تیر به رهبری آیت‌الله كاشانی و تأثیر رهبری روحانیت بر نهضت اسلامی و ملی مردم را به عینه مشاهده كرده بود. هر چند كه نتوانست یا نخواست كه از این نقطه قوت در جهت تحكیم اقتدار دولت برای فائق آمدن بر توطئه‌ها استفاده كند. او در دوره یكساله كابینه دوم خود تلاش فراوانی كرد تا به بهانه ضرورت آزادی عمل در اعمال اصلاحات در كشور، اختیارات خود را در برابر مجلس شورای ملی كه مركز قانونگذاری و قدرت كشور بود، افزایش دهد، از نفوذ روحانیت بر دولت بكاهد و حتی‌المقدور از آیت‌الله كاشانی فاصله بگیرد. وی در این راه به هشدارهای گاه و بیگاه آیت‌الله كاشانی نیز كه او را از ایجاد شكاف و اختلاف در جامعه برحذر می‌داشت بی‌اعتنائی كرد و مسلماً نقش اطرافیان و خط‌دهی‌های «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» را نمی‌توان در این جدائی‌ها نادیده گرفت.
فاصله ایجاد شده میان رهبران مذهبی و ملی كشور، سبب شد تبلیغات هواداران دو طرف علیه یكدیگر بالا بگیرد و بعضی مطبوعات وابسته به دولت جنگ روانی گسترده‌ای را علیه آیت‌الله كاشانی و روحانیت به راه بیندازند، جنگی كه تعمداً بیگانگان در آن می‌‌دمیدند.
فاصله زمانی قیام 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332 در حقیقت مقطع شكل‌گیری و تعمیق اختلافات مصدق با روحانیت و طبعاً زمان فراهم آمدن مقدمات كودتا بود. در این مدت آمریكائی‌ها فعالانه وارد عمل شدند و پس از آنكه مطمئن شدند نمی‌توانند از راههای سیاسی، نفت از دست رفته ایران را بار دیگر به چنگ آورند، تصمیم به كودتا گرفتند. انگلیسی‌ها نیز با امریكائی‌ها معامله كردند و قسمتی از منافع خود را به آنها واگذار نمودند. سازمان جاسوسی آمریكا ابتكار عمل را برای انجام كودتا و ساقط كردن حكومت مصدق به دست گرفت. تشدید اختلاف میان رهبران ملی و مذهبی كشور و نقش حزب توده به عنوان سخنگو و مجری سیاست مسكو، زمینه‌ساز شكل‌گیری كودتا بود.
ابتدا در 25 مرداد كودتائی صورت گرفت كه ناكام ماند و شاه به خارج از كشور فرار كرد. با این رویداد مصدق و اطرافیانش تصور كردند خطر برطرف شده است. به همین دلیل حتی به هشدارها و تذكرات بعدی شخصیتهای سیاسی بیطرف و مستقل نیز اعتنائی نكردند. در چنین شرائطی یك روز قبل از وقوع كودتا یعنی در 27 مرداد 1332 آیت‌الله كاشانی در صریح‌ترین هشدار خود،‌مصدق را از قطعی بودن كودتا باخبر كرد و حتی از فضل‌الله زاهدی به عنوان عامل كودتا یاد كرد. وی به خاطر بیم از به خطر افتادن استقلال مملكت در اوج فاصله گرفتن مصدق از روحانیت در نامه خود خطاب به وی چنین نوشت:
«حضرت نخست‌وزیر معظم، جناب ‌آقای دكتر مصدق دام اقباله.
عرض می‌شود، گرچه امكاناتی برای عرایضم نمانده، ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علی‌رغم غرض‌ورزیها و بوق و كرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر كس می‌دانید كه هم و غم، در نگهداری دولت جنابعالی است، كه خودتان به بقای آن مایل نیستید. از تجربیات روی كار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر، بر من مسلم است كه می‌‌خواهید مانند سی‌ام تیر كذایی، یك‌بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید و مرا لكة حیض كردید. خانه‌ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را كه ترس داشتید شما را ببرد، بستید و حالا نه مجلسی هست و نه تكیه‌گاهی برای این ملت گذاشته‌اید. زاهدی را كه من با زحمت در مجلس تحت‌نظر و كنترل نگاه داشته بودم با لطایف‌الحیل خارج كردید و حالا همان‌طور كه واضح بوده درصدد باصطلاح كودتاست.
اگر نقشه‌ی شما نیست، كه مانند سی‌ام تیر عقب‌نشینی كنید و به ظاهر قهرمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست كه همان طور كه در ‌آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسون هم گوشزد كردم كه امریكا ما را در گرفتن نفت از انگلیسی‌ها كمك كرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می‌‌خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمی‌خواهید كنار بروید، این نامه‌ی من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود كه من، شما را با وجود همه‌ی بدی‌های خصوصیتان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یك كودتا وسیله‌ی زاهدی،‌كه مطابق با نقشه‌ی خود شماست، آگاه كردم كه فردا جای هیچ‌گونه عذر موجهی نباشد. اگر براستی در این فكر اشتباه می‌كنم، با اظهار تمایل شما، سید‌مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاكره خدمت شما می‌فرستم. خدا به همه رحم بفرماید. ایام به كام باد.
سید‌ابوالقاسم كاشانی»
اما مصدق در پاسخ به این نامه، تنها به یك جمله «اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم» اكتفا كرد. درنتیجه كودتای آرام علیه وی و روحانیت و مردم مرحله به مرحله به با سرمایه‌گذاری انگلیس و آمریكا و هدایت سازمان «سیا» به اجرا گذارده شد.
طرح كودتا كه به نام رمز «آژاكس» خوانده شد، پس از انتخاب چرچیل به نخست‌وزیری انگلیس در مهر 1331 تهیه شد و انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری امریكا در ماه آبان همان سال به پیشبرد این طرح در ایران كمك شایانی كرد. این طرح مشترك با كمك عواملی در داخل ایران از جمله برادران رشیدیان، ذوالفقاری‌ها و دیگر جریان‌های وابسته به انگلیس و امریكا كه از مرتبطین فعال دربار محمد‌رضا پهلوی بودند به اجرا گذارده شد. تا پیش از انتخابات آمریكا مقامات انگلیسی طرح آژاكس را به یاری دو تن از بلندپایگان سازمان «سیا» از جمله كرمیت (كیم) روزولت و ‌آلن دالس به پیش برده بودند، لیكن ‌آن را تا آغاز دوران ریاست جمهوری آیزنهاور مسكوت گذارده بودند. طرح مزبور، دو هفته پس از آغاز ریاست جمهوری آیزنهاور یعنی از روز 14 بهمن 1331 كه یك هیأت انگلیسی برای اجرائی كردن طرح به ملاقات جان فوستر دالس وزیر خارجه آمریكا و برادرش آلن دالس رئیس سازمان «سیا» به واشنگتن رفت لازم‌الاجرا شد.
در خرداد 1332 مصدق در نامه‌ای به آیزنهاور رئیس‌جمهور آمریكا از همراهی آن كشور با سیاستهای خصمانه انگلستان گلایه كرد. غافل از آنكه این نامه 4 روز پس از تشكیل جلسه‌ای در وزارت خارجه آمریكا برای تهیه مقدمات كودتا و براندازی حكومت مصدق به دست آیزنهاور رسید. آیزنهاور نیز پاسخ نامه را تعمداً یك ماه به تأخیر انداخت تا عملیات آ‌ژاكس، روال برنامه‌ریزی شده خود را طی كند.
كودتا در فردای صدور نامه هشدارگونه آیت‌الله كاشانی به مصدق به اجرا درآمد. این كودتا در شرائطی به وقوع پیوست كه از آن همبستگی و حضور توده‌های مسلمان در صحنه كه در 30 تیر به ظهور رسیده بود، خبری نبود، رهبران و بسیاری از اعضای جنبش فدائیان اسلام نیز كه در راه تحقق ملی شدن صنعت نفت مجاهدتهای فراوانی داشتند، در زندان بودند. به همین دلیل حكومت مصدق در عرض چند ساعت سرنگون شد و سرلشكر زاهدی به نخست‌وزیری رسید. شاه دوباره بازگشت و آمریكائی‌ها چنان بر ایران خیمه زدند كه تا 25 سال ایران مهمترین و مطمئن‌ترین پایگاه سیاسی و نظامی آنان درجهان محسوب می‌شد. منافع نفت كه مدتی قطع شده بود،‌دوباره به جیب كنسرسیوم كمپانی‌های نفتی آمریكائی و انگلیسی و سایر كشورهای غربی سرازیر شد.
در جریان كودتای 28 مرداد حزب توده با آنكه شبكه گسترده‌ای از افسران ارتش را با خود داشت، به توصیه رهبران شوروی كمترین عكس‌ العملی در برابر كودتاچیان نشان نداد. پس از كودتا بسیاری از اعضای فعال حزب توده كه دستگیر شده بودند اظهار ندامت كردند و آزاد شدند و گروه زیادی از آنان به خدمت رژیم كودتا درآمدند و عده‌ای از افسران توده‌ای نیز اعدام شدند. سران حزب نیز طبق معمول گذشته به خارج از كشور گریختند.
دولت روسیه طلاهائی را كه در نهایت مضیقه و احتیاج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از كودتا به دولت زاهدی تحویل داد! مصدق دستگیر و در یك دادگاه فرمایشی به 3 سال زندان محكوم گردید.
با پیروزی كودتا، شعله‌های مقاومت البته یكباره خاموش نشد و روحانیون و اساتید دانشگاه و بعضی شخصیتها، تشكلی به نام «نهضت مقاومت ملی» به وجود آوردند. با این همه عده‌ای از استادان دانشگاه به «مذاكرات نفت» كه در حقیقت سرپوشی سیاسی برای بازگرداندن آمریكا و انگلیس به سر چاههای نفت بود، اعتراض كردند و از دانشگاه اخراج شدند. مصاحبه‌ها و اعلامیه‌های آیت‌الله كاشانی علیه انتخابات فرمایشی و قرارداد كنسرسیوم نیز مورد بی‌اعتنائی قرار گرفت. در 16 آذر 1332 دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به سفر نیكسون معاون رئیس‌جمهور آمریكا تظاهراتی كردند كه پلیس سه نفر از آنان را به شهادت رساند. آیت‌الله كاشانی چون در داخل توسط دولت كودتا بایكوت شده بود در مخالفت با قرارداد نفت كه دولت زاهدی با كنسرسیوم منعقد ساخت اعلامیه‌ای خطاب به دبیركل سازمان ملل صادر كرد و اعتراض خود را اعلام نمود. اما هیچ‌ یك از این اقدامات سودی نداشت و آمریكا كه در ایران جانشین انگلیس شده بود، ‌تلاش كرد تا روز به روز زنجیر اسارت را بر دست و پای ملت ما مستحكم‌تر سازد.
در حقیقت كودتای 28 مرداد 1332 فقط علیه دولت مصدق یا شخص نخست‌وزیر نبود. بلكه مهمتر از آن، علیه ملتی بودكه در راه كوتاه كردن دست اجانب و بازیابی استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی مجاهدت و مبارزه می‌كرد و حتی به دنبال همبستگی با مبارزات ملل اسلامی، در آسیا، افریقا، خاورمیانه بود.
پیروزی كودتای 28 مرداد در حقیقت به معنای به بن بست رسیدن جریانات «چپ» و «ملی» در ایران بود. این بار امریكا با تمام قوا به میدان آمده بود تا اقتدار و سلطه خود را در ایران كامل كند. از سوی دیگر سیاست‌های وابسته به شوروی نیز در این گیر ودار نه تنها نتوانست راهی برای خود بگشاید بلكه خود در پیله خویش گرفتار شد. جبهه ملی در یك تعارض میان «دفاع از سیاست و حضور امریكائیان در ایران» یا «نفی سلطه اجانب» در سرگشتگی و سرگردانی ماند.
با شروع اجرای برنامه‌‌های امریكائی دو جریان چپ و راست، منفعل و بی‌برنامه بودند. در چنین شرائطی بود كه نهضت اسلامی با مخالفت علیه «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» آغاز شد و رویاروی برنامه‌های استعمار نو ایستاد. رهبری نهضت را مرجعی بر عهده داشت كه قیام را صرفاً با معیارهای اسلام آغاز كرد. این نهضت در برابر تمامی طرحهائی كه دولت كودتا از فردای 28 مرداد برای اجرای آنها برنامه‌ریزی دراز مدت كرده بود، تا ایران را مستعمره بیگانگان سازد، ایستادگی كرد و توانست در 1357 تمامی زنجیرهای اسارت و وابستگی را بگسلد و ملت سربلند ایران اسلامی را بر دولتهای زائیده اراده انگلیس و آمریكا فاتح گرداند.
 

|
امتیاز مطلب : 521
|
تعداد امتیازدهندگان : 175
|
مجموع امتیاز : 175


بسیج، آموزش استقامت، رویش فداکاری
15 مرداد 1389 ساعت 11:53 | بازدید : 292 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

 

اسوه های ایثار

بسیج درخت پرثمری است که شکوفه های شکوهمند آن رایحه ایثار، اخلاص و مقاومت را در فضای انسانیت پراکنده می سازد، در بوستان بسیج دلاورانی گمنام پرورش یافته اند که با رشادت خالصانه عروج به سوی عرش، قدس و ملکوت را زمزمه کرده اند. از این نهاد معطر هزاران عاشق به قلّه رفیع شهادت رسیده اند و میلیون ها نوجوان و جوان جویای رضای حق که تشنه معرفت و شیفته زیارت حسین بن علی علیه السلام بوده اند به این بارگاه پُربار راه یافته اند.

این گلستان که با نام سالار شهیدان عجین گشته و عطر عترت رایحه ای جهانبخش به آن عطا کرده آن چنان ابهت، صلابت و درخششی دارد که هر روز و هر زمان که بگذرد بر رونق، نام آوری، تأثیرگذاری و برکاتش افزوده می شود.

تربیت یافتگان این مدرسه با انگیزه ای الهی، مقاومتی کم نظیر، برنامه ریزی های حساب شده و جهت دار، گوش به فرمان ولایت به دفاع از آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی برخاسته اند و از این روی از بدو تأسیس، خار چشم دشمنان بوده اند و گروههایی کوشیدند با باتلاق های آلوده و مرداب های متعفن خود کدورت و شکستی بر این حریم وارد سازند امّا خود باخته، سرافکنده و خسران دیده، نومید،افسرده و رسوا شدند. بسیج یک خیزش ژرف، ارزشی، منطقی و منطبق بر نیازهای جامعه اسلامی است. بصیرت بسیجی با ایمان و پارسائی توأم گردیده و محصولات ارزنده ای را به ارمغان آورده است. آن ها که دلشان به نور الهی منوّر است و در قبال مسلمانان احساس مسؤولیت می نمایند و می کوشند پرچم سربلندی و عزت اسلامی را در فرازین قلّه جهان به اهتزاز درآورند در حقیقت بسیجی هستند. حضور پرنشاط و ریشه دار و رشد دهنده در تمامی عرصه های فکری، علمی، فرهنگی که شرافت، استقلال و استواری ملتی را که در پرتو قرآن و عترت ترسیم کند نیز یک حرکت خودجوش بسیجی است که استمرار و ژرف بخشیدن به آن در گستره زمان و مکان ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد.(1)

بسیج را باید مفهومی فراگیر دانست که عمومیت آن طیف وسیعی از اندیشه های متعالی را در خود جای داده است. عنوان و لقب این واژه مقدس می تواند همای سعادت را بر دوش هر فردی از هر قشری از جامعه فرو بنشاند. بسیجی با تعهد و تقوا، عزم و اراده، صفا و صداقت، شجاعت و همّت، عدالت خواهی، تیزهوشی و زمان شناسی در فرازهای حساس انقلاب و نظام اسلامی حضوری مداوم و سرنوشت ساز دارد.

در واقع بسیج یک هویت فرهنگی، روشن، پاک و آینده نگر است و کردارش برای رضایت کردگار است و با چنین هدفی هر جا که به وجود بسیجی نیاز باشد، حضور خالصانه و معنادارش بدون درنگ و عاری از هرگونه فرصت سوزی و عافیت طلبی، مشاهده می گردد. حال امکان دارد این حضور در دفاع مقدس باشد یا عرصه های علمی و یا احیاناً خنثی کردن نقشه های رنگارنگ و تشویش آفرین و کینه توزانه دشمنان، هرجا که بسیجی اخلاص، توانمندی و ابتکار خود را به نمایش بگذارد دغدغه ها و نگرانی ها و آشفتگی ها چون برفی که در برابر آفتاب تابستان قرار گیرد، از بین می روند و به جایش امنیت، آرامش، امید، رشد و توسعه هویدا می گردد.

متأسفانه تفکر بسیجی پس از دوران دفاع مقدّس، در مقاطعی خاص و در پیچ و خم های سیاسی و جناح بازی در محاق مظلومیت قرار گرفته و افرادی برای مطرح نمودن حزب و دسته خود و یا تحکیم پایه های قدرت طلبی خویش سعی کرده اند این شجره طیّبه را مورد یورش طوفان های پرگرد و غبار خود قرار دهند و از سوی دیگر تبرها و تیشه هایی بدست گرفتند تا ریشه های این نهال ناب را آماج نیت های آلوده خود سازند امّا عِرض خود برده اند و زحمتی برای آن فداکاران فراهم کرده اند و این غوغاهای شیطانی، طشت نفاق و دورویی آنان را از بام غرور بر دشتی خشک و بی حاصل افکنده است و اصولاً بسیجی مشغول تلاش و درپی گره گشایی از مشکلات مردمان و مؤمنان و محرومان صالح است و دیگر جایی برای طیف های سیاسی باقی نمی گذارد و دنیاگرایی، رفاه طلبی،گروه گرایی و سرسپردگی به جناحی خاص را بر نمی تابد و حتی با این آفت ها و علف های هرز در ستیز است.

جرثومه های زنگ زده و رنگ باخته خاطره های فداکاری های بسیجی های مخلص و با اقتدار را در ایام دفاع مقدس فراموش کرده اند که چگونه آنان جان بر کف و شجاعانه بر سپاه پرتشویش متجاوزان متجاسر یورش آوردند و تکبیر رعد آسای آنان چنان بر قلب مریض و اندام علیل کینه توزان رعشه افکند که دیگر قادر نمی باشند در هیچ زمانی این رسوایی، شکست و سرافکندگی را ترمیم کنند.

نمادهای ناب

بسیج در لغت یعنی سامان، جهاد، آمادگی، عزم،تجهیزات و برگ سفر مهیا ساختن و نهاد بسیج جذب، آموزش و سازماندهی و حفظ انسجام آحاد نیروها و امکانات مردمی و دولتی را به منظور آمادگی عمومی برای تأمین و توسعه ضرورت های ارزشی، ملی و انقلابی و نیز مقابله با هرگونه تهدید علیه اهداف، علائق و دستاوردهای انقلاب اسلامی بر عهده دارد، امام خمینی بسیج را این گونه تعریف کرده اند: بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند و مقام معظم رهبری، عنوان بسیج را این گونه ترسیم نموده اند: بسیج عبارت است از تشکیلاتی که در آن افراد متفرّق و تنها، به یک مجموعه عظیم و منسجم، به یک مجموعه آگاه و متعهد و بصیر و بینای به مسایل کشور و نیاز ملت تبدیل می شوند. مجموعه ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطر جمع می کند.(2)

در یک نگرش والا، بسیج سازمانی نظامی نیست که صرفاً در زمان جنگ و به منظور دفاع در برابر دشمنان شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام چنان هماهنگی و پیوند دارد که انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصوّر نیست. بسیجی در عمل علاقه خود را به پیشرفت، حفظ، گسترش و اعتلای نظام اسلامی و شأن و حیثیت ملّت مسلمان نشان می دهد یعنی بسیجی بودن معیار و ملاکی است که بر اساس آن میزان تعهّد اعضای آن به اصول و آرمان های انقلابی و اسلامی سنجیده می شود و البته پر واضح است که اقتدار نظام تا حدّ زیادی مدیون بسیج و حضور همه جانبه مردم در صحنه های گوناگون، تحت رهبری مقام باقداست ولایت می باشد و حتی رسیدن به

اقتدار و شوکت جهانی مسلمانان با بسیجی همه جانبه و فراگیر در جهان میسّر خواهد بود و این امر شدنی است و به فرمایش امام خمینی باید به دنبال تحقق آن بود.

بسیج و بسیجی متعلّق به قشر خاص، کشوری و منطقه ای و برهه ای از زمان نمی باشد این نهاد مقدس مرزها را در هم می نوردد و می توان این مفهوم را به سراسر جهان سرایت داد، اوج این واژه در هنگامی است که رهبران الهی بسیجی بوده اند و هابیل اولین شهیدی است که خداوند خلعت بسیجی را به وی پوشانید. حضرت امام حسین(ع) بزرگ بسیجی عالم امکان بود که نه تنها در سرنوشت مسلمانان بلکه در تجدید حیات سایر ملل و جوامع تأثیری عمیق داشت. قیام آن حضرت نخستین حرکت و خروش تمام عیار از حیث جان و مال در مقابل دنیای تزویر و تبذیر بود و اقدام و شهامت را برای بشریت در همیشه تاریخ به ارمغان نهاد. پیروان بسیجی فرهنگ عاشورا با الهام از حماسه حسینی نبض هر حرکت انقلابی اند و نسبت به اجتماع، فرهنگ و سیاست، حساسیّت بروز می دهد و با حضور دائم در میدان امر به معروف و نهی از منکر عرصه را بر اهل ابتذال و فساد آفرینان تنگ می سازد، چون می داند عقب نشینی یا سکوت در این عرصه، تهاجم و گستاخی هرزه کاران را به دنبال می آورد.

حضرت امام حسین(ع) فریاد: «هیهات منّاالذله»، خروش «یا سیوف خذینی» و شعار «القتل لنا عادة و کرامتنا الشهادة» را در گوش جان ها و ضمیر خفته انسان ها طنین انداز نمود و این آوای توحیدی چون پتکی بر سر یزیدیان فرود آمد و طومار تباهی های آن ها را درهم پیچید و به زباله دانی تاریخ افکند. رمز بقای انقلاب اسلامی، ایستادگی و مقاومت در برابر مخالفان و دشمنانی است که هر لحظه در کمین هستند تا بر آرمان ها و ارزش ها بتازند

و بذر شقاوت و شرارت در جامعه بیافشانند و گلبرگ های عزت و عظمت را با یورش وحشیانه خود، پرپر سازند و این شیوه را فداکاران و مجاهدان در مکتب امام حسین(ع) فرا گرفته اند.(3)

نهضت سترگ کربلا نماد نابی از روحیّه بسیجی است که به بهترین شکل ممکن در تمامی صحنه ها و لحظات آن مشاهده می گردد و از مردی سالخورده به نام حبیب ابن مظاهر، کودکی شیرخواره، نوجوانی سیزده ساله، جوان هاشمی تا بانویی با شهامت در این حرکت با برکت حضور دارند و به ایفای نقش خویش پرداخته و رسالت خود را به نحو احسن در حد توان انجام داده اند.

ریشه های قرآنی

تفکر بسیجی، فرهنگ ارزشی پرباری است که برای احیای قرآن و فعال نمودن ارزشهای فراموش شده از صدر اسلام تا عاشورای حسینی و قیام های مسلمین در مسیر تاریخ و انقلاب اسلامی، شکل گرفته است، جنبه های گوناگون حماسی بسیج که درس ایثار، رشادت و پایداری را به انسان ها می آموزد، ریشه های روشنی در فرهنگ قرآنی دارد.

خداوند در قرآن می فرماید: ولو لادفع اللّه النّاس بعضهم ببعضٍ لهدّمت صوامع وبیعٌ و صلواتٌ و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیراً و لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقویٌ عزیز؛(4) و اگر خداوند بعضی را توسط برخی دیگر دفع نکرده بود، دیرها، کلیساها،کنشت ها و مسجدهایی که نام خدا در آن ها به فراوانی برده می شود ویران می گردید و خدا هر کس را که یاریش کند، کمک می نماید و او خدایی است توانا و پیروزمند.

آری اگر بسیجیان، مؤمنان و ایثارگران مخلص از اهل ایمان دفاع نکنند و دست روی دست بگذارند طاغوت ها، مستکبران و ستمگران اجازه نمی دهند مردم به عبادت و ذکر خدا روی آورند، البته مدافعان قلمرو توحید در این عرصه تنها نمی باشند و وعده الهی درباره نصرت آنان حتمی است و از امدادهای پروردگار با وجود آن که در بسیاری از میادین از نظر نفرات و ساز و برگ جنگی در اقلّیت بودند بر دشمنان پیروز شدند. البته آنان پس از این غلبه و فتح بزرگ به زندگی دنیایی، عیش و نوش و رفاه طلبی روی نمی آورند بلکه فتوح افتخار آفرین را نردبانی برای ترقی معنوی خود و جامعه قرار می دهند و ارتباط خویش را با خدا محکم و با جامعه الهی پیوندی استوار دارند و به برپایی نماز، پرداخت زکات و امر به معروف و نهی از منکر توجه می نمایند. زیرا این امور پایه های اساسی یک جامعه سالم را به وجود می آورند:

«الّذین ان مکّناهم فی الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزّکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للّه عاقبة الامور؛(5) همان کسان که اگر در زمین مکانتشان دهیم نماز می گزارند، زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و فرجام امور با خداست.»

قرآن در فراز دیگری به دنبال نبرد داود با جالوت و به قتل رسانیدن او می فرماید:

«فهزموهم باذن اللّه و قتل داود جالوت و آتاه اللّه الملک و الحکمة و علّمه ممّا یشاء و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعضٍ لفسدت الارض ولکن اللّه ذوفضلٍ علی العالمین؛(6) پس به خواست خدا ایشان را بشکستند و داود جالوت را به قتل رسانید و خدا به او حکومت و حکمت داد و آن چه می خواست به وی آموخت و اگر خداوند بعضی از مردم را توسط بعض دیگر دفع نمی کرد زمین تباه می شد ولی حق تعالی فضل و کرم خویش را بر جهانیان ارزانی می دارد. و این آیه خود حکمت تأسیس بسیج و فلسفه جهاد و دفاع در راه خدا را گوشزد می نماید.

قرآن برای تحقق یافتن چنین امر مبارکی می فرماید:

«انفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل اللّه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون؛(7) به سوی نبرد روانه شوید خواه بر شما آسان باشد خواه سخت و با دارایی و اموال و جان خویش در راه خدا جهاد کنید، اگر بدانید خیر شما در این است.» یعنی هیچ عاملی نباید بهانه ای برای عدم بسیج مردم به سوی ستیز با کفار، مشرکان و متجاوزان گردد، فقر یا ثروت، کثرت مشاغل زندگی، دل بستگی و وابستگی به خانواده، خویشاوندان و دوستان، مانع این حرکت نخواهد بود. تجهیز نیروها و امکانات در برابر دشمنان نیز اصلی است که قرآن بر آن تأکید دارد: «و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوةٍ و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ اللّه و عدوّکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم اللّه یعلمهم و ماتنفقوا من شی ء فی سبیل اللّه یوفّ الیکم و انتم لاتظلمون؛(8) و در برابر (دشمنان) تا می توانید نیرو و اسبان سواری آماده کنید تا دشمنان خدا و خودتان و جز آن ها که شما نمی شناسید و البته خدا می شناسد را(از قدرت خود) بترسانید و آن چه را که در راه خدا هزینه می کنید، به تمامی به شما بازگردانیده شود و به شما ستم نمی گردد.»

یکی از جنبه های مورد توجه در قرآن استقامت در راه حق است و خداوند به رسولش می فرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک؛(9) همچنان که مأمور شده ای ثابت قدم باش» و امام خمینی در این باره می گوید: «در این دنیا کسانی که برای شرافت خودشان،...برای شرافت اسلام اموری را انجام می دهند...اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، آن ها را حوادث نلرزاند، این ها به مقصد می رسند برای این که استقامت یک امر مهمّی است. چه بسا پیروزی هایی که برای ملّتی پیش می آید برای این که استقامت ندارند و سستی می کنند آن پیروزی از دستشان می رود.»(10)

استقامت برای رفع فتنه لازم است و رسول اکرم (ص) نگران آن است که مبادا امّت اسلامی پایداری نورزند و چون استقامت از شروط مهم پیروزی است امام خمینی از مردم این مرز و بوم انتظار دارد تحول روحی مزبور را حفظ کنند، این ویژگی نهضت اسلامی را بیمه می نماید، ملّت پایدار، از مشکلات هراس ندارد و برای صدور انقلاب خود از این اصل استوار بهره می برد و باید برای استقرار حق و محو باطل به این عنصر سازنده و رشد دهنده روی آورد. امام خمینی یادآور می شود:

«پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی در چه غربت هایی برای دین حق و امحاء باطل استقامت و ایستادگی نموده اند و از تهمت ها و اهانت ها و زخم زبان های ابولهب ها، ابوجهل ها و ابوسفیان ها نهراسیده اند و در شدیدترین محاصره های اقتصادی در شعب ابی طالب به راه خود ادامه داده اند و تسلیم نشده اند و سپس با تحمل هجرت ها و مرارت ها در مسیر دعوت حق و ابلاغ پیام خدا و حضور در جنگ های پیاپی و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و کارشکنی ها، به هدایت و رشد همت گماشته اند که دل صخره ها و سنگ ها و بیابان ها و کوهها و کوچه ها و بازارهای مکه و مدینه پر است از هنگامه پیام رسالت آنان.»(11)

نمونه هایی از صدر اسلام

در عصر بعثت هنگامی که مسلمانان در مکّه به ترویج دین مبین اسلام مشغول بودند پیوسته از طرف جوامع شرک زده و جاهلی مورد شکنجه های شدید روانی و بدنی قرار می گرفتند و لذا بطور مکرّر از رسول اکرم(ص) تقاضا می نمودند، ترتیبی اتخاذ گردد تا نقشه های آنان را خنثی کرده و شرارت های دشمنان را درهم بشکنند اما پیامبر(ص) که از جانب وحی چنین دستوری را دریافت نفرموده بود آنان را در انتظار نزول آیه جهاد و دفاع می گذاشت و چون هجرت

به مدینه صورت گرفت با افزایش نیروی انسانی و اضافه شدن بر توانمندی های مسلمانان، فرمان وحی برای دفع توطئه مشرکان، کفّار و منافقان صادر گشت.

آن چه در این میان بیشتر توجه آدمی را به سوی خود جلب می کند شور، هیجان و استقبال گسترده ای است که در جامعه مدینه پس از اجازه جهاد دیده می شود. حتی کسانی که از امکانات مادی و بدنی برخوردار نبودند، احساس وظیفه می کردند. چنانچه پیرمردی نابینا از اصحاب رسول خدا(ص) به حضور حضرت می رسد و عرضه می دارد: کسی را ندارد که عصایش را بگیرد و وی را راهنمایی کند و در عین حال نگران است که مبادا پیش خداوند از عدم شرکت در بسیج عمومی برای دفع کفر و ستم معذور باشد. او هم می خواهد اهل بغی را به هلاکت برساند و راه رشد را برای انسان ها ترسیم نماید، همه مسلمانان با اشتیاق در صدد آن هستند که موانع اسارت انسان ها را از طریق نبرد با تباهی ها و تیرگی ها از بین ببرند تا خورشید هدایت بر وجودشان پرتو افشانی کند و در مسیر درستی و راستی قرار گیرند.

جمعی برای گرفتن مرکبی نزد پیامبر می آیند و چون از آن حضرت می شنوند: مرکبی که شما را بر آن سوار کنند، در اختیار ندارم، افسرده و غمگین می گردند. قرآن به این نکته اشاره دارد: «و لا علی الّذین اذا ما اتوک لتحملهم قلت لااجد ما احملکم علیه تولّوا و اعینهم تفیض من الدّمع حزناً الّا یجدوا ما ینفقون.»(12) و نیز بر آنان که به نزدت آمدند تا ساز و برگ نبردشان دهی و تو گفتی که ساز و برگی ندارم و آن ها برای خرج کردن هیچ نیافتند و اشک ریزان و محزون بازگشتند، گناهی نیست.»

در ادامه آیه خشم و عذاب خدا مختص کسانی است که با وجود توانگری از پیامبر رخصت می خواهند و بدان خشنودند که با خانه نشینان در خانه بمانند که خدا بر دل این افراد مهر نهاده است که نمی دانند.

مسلمانان صدر اسلام حتی در نبردهایی که شخص پیامبر در آن ها حضور نداشتند و به آن ها سریه می گفتند، با اشتیاق و هیجان حضور می یافتند لذا آیه ای نازل شد که بر اساس آن لازم است جمعی در مدینه بمانند و از پیامبر احکام دین خود را فرا گیرند و پس از بازگشت رزمندگان از جبهه ها، به آنان نیز بیاموزند. زیرا مسلمین عصر جاهلیت را پشت سر نهاده اند و دشمنانی را که از این سیاهی رهایی یافته بودند در پیش داشتند و از این روی، از آیینی که مایه سعادت و عامل نجاتشان بود دفاع می نمودند به گونه ای که دشمنان را با تمام عُدّه و عدّه از پای درآوردند و پرچم پرافتخار اسلام را بر بام جهان برافراشتند. آنان در شرایطی این بسیج عمومی را پذیرا شدند که از حداقل امکانات مادی و نیروی انسانی برخوردار بودند به گونه ای که حتی گاهی هر چند نفر رزمنده به یک خرما قناعت می کردند و در شرایط گرمای طاقت فرسای جزیرة العرب وضع ناگواری داشتند.

امام خمینی(قدس سره) درباره پیشینه بسیج در صدر اسلام می فرماید:

«پیغمبر اسلام مردم را بسیج کرد، همین سر و پابرهنه ها را بسیج کرد بر ضد مشرکین و قتال کرد و جنگ ها کرد تا مشرکین را دماغشان را به خاک مالید و عدالت اجتماعی را ایجاد کرد. اصحاب صفّه که معروف است این ها یک عده ای بودند که توی مسجد می آمدند روی صفّه ای، یک سکویی آنجا می خوابیدند. در جنگ هایی که می شد این نداشتند چیزی، یک خرما را (این طور می گویند) این دهنش می گذاشت و درمی آورد و می داد به آن، آن دهنش می گذاشت در می آورد می داد به آن، این طور بود وصفشان، این ها را پیغمبر بسیج کرد بر ضد این سرمایه دارها، بر ضد این قدرتمندها، بر ضد این مشرکین که مردم را غارت می کردند.»(13)

زنان صدر اسلام با پرکردن خلأ نبود مردان، کارهای آن ها را انجام می دادند و به امور خانواده می پرداختند تا رزمندگان با خاطری آسوده به نبرد بپردازند و با توجه به این که جهاد بر زنان واجب نمی باشد برخی از بانوان با تجربه برای کمک به مجاهدان که غالباً فرزندان، برادران و خویشاوندان و شوهران خود بودند، همراه آنان از مدینه بیرون می آمدند و با سیراب کردن تشنگان، شستن لباس رزمندگان و پانسمان کردن زخم مجروحان به پیروزی مسلمین علیه کفر و الحاد کمک می کردند.

حکمت و ضرورت تشکّل بسیجی

انقلاب اسلامی از بدو تولّد آماج صدها توطئه و تهدید بوده و در ادامه نیز بر حجم این تهدیدات افزوده شده است. به علاوه برخی دشمنان چهره در نقاب کشیده و نه به عنوان دشمن آشکار بلکه در نقش یک خصم نامرئی ریشه ها و اساس انقلاب را هدف قرار داده اند. پس از شکست های مکرر عوامل استکبار و کارگزاران ابرقدرت ها در اعمال انواع برخوردهای فیزیکی، آنان را بر آن داشته تا از سایر ابزارها و روش ها برای هجوم به این نهضت اسلامی و مردمی که جهان اسلام و محرومان جهان چشم امید خود را به آن دوخته اند، استفاده کنند و اصولاً ماهیت ضد استکباری و دشمن ستیزی انقلاب و نیز دفاع از مظلومان و مستضعفین صالح جهان، باعث شده که این مشعل مقدّس از نظر بیگانگان و ایادی آنان به عنوان نیروی بازدارنده، برای اجرای نقشه های ایشان، دور نماند.

بر همین اساس پایه بزرگ ترین بسیج مردمی به دستور امام بنا نهاده شده، مجموعه ای که با اتکا به حضور مقتدرانه و خالصانه مردم نه تنها در بعد نظامی، آمادگی های لازم را کسب کرده بلکه قادر است متناسب با شرایط مختلف هر نوع مأموریتی را در هر عرصه ای، اجرا کند و برای خنثی نمودن هر نقشه ای مهیّا باشد.

بعد از تسخیر انقلابی لانه جاسوسی آمریکا انتظار آن می رفت که از سوی این جهانخوار وحشی توطئه ها و تحریکاتی بر ضد ایران انقلابی شدت یافته و با گسترش آن ها، زمینه دخالت نظامی را آماده نماید تا با حمله مسلحانه به ایران و انقلاب اسلامی، نظام مردمی ایران را از پای درآورد بدیهی است در این تهاجم متجاوز، امّت اسلام نمی توانست از مشت های خویش بهره گیرد و در برابر این ابرقدرت بایستد بلکه ضرورت مسلّح شدن و آموزش نظامی برای همه مشخص بود همچنین انسجام نیروهای مؤمن و مردمی، ضرورت یک تشکّل خودجوش را مورد توجه قرار داد از این رو امام خمینی فرمان تاریخی تشکیل بسیج عمومی را صادر کرده و در باب ضرورت آن فرمودند: «الآن در رأس همه مسایل اسلامی ما قضیه مواجهه با آمریکا است و باید تمام تجهیزات ما به طرف این دشمن باشد. مبادا یک وقتی تبلیغاتی سویی بشود و نظر ما هم تشتت پیدا کند...اگر غفلت بشود مملکت از بین می رود. غفلت نکردن به این است که همه قوا را و هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. قوای خودتان را مجهز بکنید و تعلیمات نظامی پیدا کنید و به دوستانتان تعلیم دهید.»

مسلّح شدن صرف و نظامی گردیدن بدون در نظر گرفتن ابعاد دیگر هدف اصلی نبود و امت مسلمان باید با نیّتی پاک و خالص بداند برای چه قدم به میدان مبارزه می نهد، لهذا امام بسیج همه جانبه را مطرح کردند: «من از آن چه تا کنون به همّت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است امید آن دارم که در بسیج همه جانبه، آموزش نظامی و عقیدتی، اخلاقی و فرهنگی با تأییدات خداوند متعال موفق شوند...بکوشید تا هرچه بیشتر نیرومند شوید در علم و عمل و با اتکال به خدای قادر مجهز شوید به سلاح و صلاح که خدای بزرگ با شماست.»

وقتی بسیج این گونه عمل کند عاملی برای رشد و تعالی امّت اسلام خواهد بود. با آن خصوصیاتی که امام امت برای تشکیلات ذکر کرده و خط مشی آن را مشخص فرموده اند و با توجه به کارنامه درخشان این نهاد خودجوش، بسیج می تواند الگویی برای محرومان جهان باشد: «من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین و ملّت های مسلمان عامل باشد و قرن پانزدهم، قرن شکستن بت های بزرگ و جایگزینی اسلام و توحید به جای شرک و زندقه و عدل و داد به جای ستمگری و بی دادگری و قرن انسان های متعهد به جای آدم خواران بی فرهنگ باشد.»(14)

بنابراین به دنبال هوشیاری و درایت بی نظیر امام خمینی و به برکت این دور اندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود و پس از بر ملأشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه آمریکا در ماجرای سقوط لانه جاسوسی و انقلاب دوم در پنجم آذرماه سال 1358 یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از این حرکت، فرمان تاریخی امام خمینی در تشکیل بسیج صادر گردید:(15)

«مملکت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد، باید این طور باشد که یک مملکتی که بیست میلیون (نفر) جوان دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتشی داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست.»(16)

در نگرش مقام معظّم رهبری

بسیجی آن کسی است که در میدان عمل وارد می شود، تن به حادثه و موج می دهد، سرما و گرما را تحمّل می کند و از لذّت های شیرین زیر دندان هر انسان، به راحتی چشم می پوشد، بسیج یعنی آن مجموعه ای از مردم اعم از جوانان مشغول به تحصیل، یا مشغول به کار موظف اداری یا مشغول به کار کشاورزی و کارگری یا مشغول به مشاغل آزاد دیگر، که با ایمان عمیق توأم با عواطف و احساسات و صادقانه خود حاضرند همه توانشان را در خدمت اهداف نظام و انقلاب و منافع ملّت بکار ببرند. بسیج یعنی حضور ناشی از ایمان و اخلاص و انگیزه دینی و ایمان صادقانه در هر میدانی که انسان احساس می کند کارآیی دارد که نمونه بارز آن میدان جنگ بود. بسیجی آرمان گرا و با اخلاص و با گذشت و در هر میدانی تن به کار بده است یک روز میدان نبرد است به آن کار، تن می دهد، یک روز هم میدان سیاست و میدان علم و تحقیق و پژوهش و نوآوری است. بسیجی هرجا وارد شود، این گونه عمل می کند. خیلی از این پیشرفت هایی که امروز فلان نشریه نظامی بین المللی وابسته به آمریکائی ها با نگرانی از آن یاد می کند و می گوید ایران به فلان سلاح دست یافته یا دارد دست پیدا می کند، توسط همین بسیجی ها حاصل شده است.

چون نیروی مؤمن و بسیجی دارای هدف است، می فهمد دارد چه کار می کند، لذا چنین نیرویی امیدوار و هم شاد است.

بسیج یکی از معجزات انقلاب و از کارهای عظیمی بود که امام بزرگوار ما با آن دید و بصیرت نافذ و تدبیر حکیمانه الهی، این نهال برومند و پرثمر و مبارک را به وجود آورد. بسیج در آن روزی که با فرمان امام بزرگوار در سراسر کشور اسلامی مانند گیاه معطّر و مبارکی شروع به رویش کرد کشور نهایت نیاز را به یک حرکت عمومی و برخاسته از ایمان و اخلاص و صفا داشت. این پاسخ به یک نیاز حقیقی بوده، دست قدرتمند امام بذر بسیج را در سرتاسر این کشور پاشید بدون این که برای تحلیل گران، سیاسیون سابقه دار و حتی انقلابیون قدیمی و مخلص قابل پیش بینی باشد و این بذر مبارک در همه زوایای کشور روئید و بالید و ثمربخش شد.

در دوران جنگ تحمیلی بسیج درخشید، عالی ترین مضامین انسانی در بسیج معنا شد و تجسّم یافت، پرجاذبه ترین جلوه های هستی در بسیج خود را نشان داده در دنیایی که خود خواهی و خودپرستی و حرص و هوای نفس، اغلب حوادث آن را رقم می زند بسیج مظهر عشق و فداکاری و گذشت و نگاه حکیمانه یک جوان به عالم وجود شد و بعضی تصوّر کردند که با پایان جنگ، بسیج هم پایان خواهد گرفت، بعضی هم صلاح اندیشی کردند که با پایان دوران جنگ دیگر احتیاجی به بسیجی نیست، فکرهایی که از نور بصیرت معنوی برخوردار نمی باشد، بهتر از این محصولی نمی دهد، بسیج آن روز از مرزهای نظام جغرافیایی کشور دفاع کرد و در میدان رزم توانست خود را نشان دهد اما اگر مرزهای دفاعی انقلاب فقط به مرزهای جغرافیایی منحصر شود.

امروزه نیروی مقاومت بسیج که مجموعه عظیمی در سازمان وسیعی از، عمدتاً، جوانان کشور است باید این مسؤولیت را بر دوش خود احساس کند که دست جوانان نوخاسته کشور را

بگیرد. بسیج می تواند این نقش بزرگ را ایفا کند که برای استقرار معنویت در جامعه به عنوان ملجأ و پناهگاه دل های باصفای جوانان و راهنمای دلسوز و دردشناس و همدل، دست جوانان را بگیرد.(17)

فرهنگ بسیجی

بسیج اگر چه یک نظام بیست میلیونی است تا از توطئه ها جلوگیری کند و نیروهایش مهیّای فداکاری در راه اسلام و کشورند و جوانان این تشکّل آماده اند در دل شب، نخوابند و استراحت نکنند تا مردم شهرها و روستاها در آرامش و امنیت باشند و گستره آن مجموعه ای از مردم را در بر می گیرد و عرصه های فعالیت آن گسترده است امّا آن چه که اهمیت دارد تفکر، فرهنگ و ارزش های بسیجی است که می تواند آحاد جامعه را از درون متحول کند و آنان را به رشد معنوی و اخلاقی برساند. فرهنگ بسیج از ایثار، خلوص، هدف مندی،توکل، ساده زیستی و پرهیز از تجملات موج می زند و در یک کلام فضایل و خصال خداپسندانه را ترویج می دهد. اگر بناست انقلاب و نظام اسلامی از تهاجم دشمن مصون باشد، کشوری آزاد و مستقل داشته باشیم و در جهت امنیت ملی، توسعه فرهنگی و اقتصادی برنامه ریزی کنیم و جامعه را به سرافرازی و عزت برسانیم باید فرهنگ و مجموعه ای از باورها، بایدها و نبایدهای بسیجی را در تار و پود جامعه، ریشه دار سازیم، در تمامی سطوح اداری، علمی، فنی و اجتماعی همه باید به خصوصیات بارز بیسجی مجهز و مسلح باشند و نمونه ای از یک عضو این تشکل در فضیلت ها و درونی کردن ارزش ها باشند تا بتوانند زمینه های ترقی، رشد و تعالی خود و جامعه را فراهم سازند این فرهنگ مشخصات و نمودهایی دارد که شناخت آن ها، تصویری روشن از بسیجی ها فراروی ما قرار می دهد، برخی از این ویژگی ها عبارتند از:

1ـ شناخت ضرورت ها و مقتضیات زمان:

انسان باید بداند در چه شرایط و فضایی بسر می برد و راه برون رفت از شرایط ایستا و راکد را هم باید بداند، بسیجی با هوشیاری نسبت به رویدادها، تعقیب زنجیره ای حوادث و ژرف نگری در رویدادها، در تمامی صحنه ها به ایفای نقش

پرداخت و به دلیل این بصیرت و شناخت، موضع گیری هایش مناسب و درست بود به فرمایش حضرت علی(ع) هر کس به زمان سیاسی و اجتماعی خود آگاه باشد، تند بادهای حوادث به او یورش نمی آورد: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس».

2ـ اخلاص:

صداقت در گفتار، رابطه با خدا، ارتباط با مردم و اخلاص در انگیزه ها، هدف ها و تلاش، با روح بسیجی عجین شده است که باید این رایحه آرامش بخش به سوی جامعه سرایت یابد.

3ـ پرهیز از عافیت طلبی و سست عنصری:

بسیجی در تمامی تصمیم های بزرگ، کارهای خطیر و سرنوشت ساز و بحران هایی که جامعه را در معرض تهدید قرار می دهد، حضوری فعال دارد، از مشکلات نمی هراسد و خطر را به جان می خرد و با بهانه ها و دست آویزها به گریز و پرهیز و اختفاو عزلت پناه نمی برد. اصولاً کسی که جان خود را به نور ایمان صیقل داده و از چشمه پر بهره قرآن و عترت جرعه ها نوشیده و هدف خویش را خالص نموده، از این گونه رفتارها گریزان است و در تنگناهای حوادث، حماسه می آفریند و با توجیهات غلط و عافیت طلبانه به شدّت مخالف است.

4ـ بصیرت و معرفت:

بسیجی در برابر دشواری ها، صبور است، در مسایل گوناگون درنگ می کند، کارهایش با آگاهی و بینش ژرف توأم است، در موضع گیری ها، دقت و سنجش دارد، از شتابزدگی می پرهیزد و به جا و حساب شده و اصولی تصمیم می گیرد. او فراست و بصیرت را بر اثر پارسایی و پرهیزگاری و ارتباط با خدا بدست آورده است که رسول اکرم(ص) می فرمایند: «اتّقوا فراسة المؤمن لانّه ینظر بنور اللّه عزّ و جلّ؛ از فراست مؤمن بپرهیزید زیرا با نور الهی به همه چیز می نگرد.» بنابراین قدرت تشخیص بسیجی والا، فوق العاده و اثر بخش است.

5 ـ بر محور قرآن و عترت:

رسول اکرم(ص) فرموده اند: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی

ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا ابداً و انّهما لن یفترقا»(18)

دقت در این حدیث معتبر و مستند این اصل را ثابت می کند که اولاً اهل بیت و قرآن با هم پیوندی استوار دارند و ثانیاً این دو تا روز رستاخیز با هم هستند و قول و فعل عترت نبی اکرم(ص) همچون قرآن از خطا و اشتباه مصون بوده و حجت محسوب می گردند. بر همین اساس بسیجی هم پیرو قرآن و رسول اکرم است و نظرات آنان را به مرحله اجرا در می آورد. پیوند دائمی با این دو ثقل، آدمی را از لغزش ها، انحرافات، گروه گرایی، جناح بازی و حزب گرایی های بیهوده، مصون می نماید. بسیجی هرکجا باشد ولایی می اندیشد، عمل می کند و مطابق با آرمان های حاکمیت الهی و قرآنی، پیش می رود.(19)

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

20. در این باره بنگرید به بسیج و تفکر بسیجی در آیینه رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت.

21. روزنامه اطلاعات، شماره 22642، هفتم آذر 1381، ص 7.

22. حسین مصلح بسیجی، محمد حسین مردانی نوکنده، روزنامه کیهان، 10 اسفند 1382، شماره 17895، ص 6.

23. سوره حج، آیه 39.

24. همان سوره، آیه 40.

25. سوره بقره، آیه 251.

26. سوره توبه، آیه 41.

27. سوره انفال، آیه 60.

28. سوره هود، آیه 112.

29. تبیان، دفتر 24 (جنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی)، ص 85 ـ 84.

30. صحیفه نور، ج 20، ص 132.

31. سوره توبه، آیه 92.

32. ویژه نامه گرامیداشت هفته بسیج، آذرماه 1381، نیروی مقاومت بسیج سپاه، معاونت آموزش.

33. مجله پیام انقلاب، شماره 72، ششم آذرماه سال 1361، ص 38 ـ 36.

34. گلبرک، ماهنامه مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره 81، ص 31، مصاحبه با مسؤول واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پیام انقلاب، همان، ص 40.

35. یاد ایام، ج 1، ص 312، تبیان، دفتر 33، ص 48، مأخوذ و برگزیده از کتاب معجزه انقلاب اسلامی، معاونت آموزش نیروی مقاومت بسیج سپاه.

36. بنگرید به تبیان، دفتر 24، ص 81 ـ 80.

37. این حدیث را میرحامد حسین از دویست نفر از علمای اهل سنت نقل کرده و مجموعه تحقیقات وی در این باره را در شش جلد تحت عنوان «عبقات الانوار» به طبع رسانیده است.

38. بسیج پیوند با ولایت، مسعود علوی، نمایه 159، ص 1، ایثارگران، سال اول، شماره سوم، مهر 1380، مقاله دکتر محمد رضا سنگری.

 

پدیدآورنده: غلامرضاگلی زواره

|
امتیاز مطلب : 296
|
تعداد امتیازدهندگان : 99
|
مجموع امتیاز : 99


روایتی از محبوبیت رهبری در آفریقا | عمومی
15 مرداد 1389 ساعت 11:37 | بازدید : 324 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

رهبر

پژوهشگر علوم اسلامی: آیت الله خامنه ای محبوب جوانان آفریقایی هستند

 

 

یک پژوهشگر علوم اسلامی و سخنران مذهبی اهل سودان گفت: در دیدارهایی که با مردم کشورهای مختلف قاره آفریقا بویژه جوانان این کشورها و از جمله جوانان کشورم داشته ام به این نتیجه رسیده ام که آیت الله العظمی خامنه ای از محبوبیت خاصی در میان مردم آفریقا برخوردار است.

دیدار مردم و عشایر شهرستان نورآباد ممسنی استان فارس با مقام معظم رهبری

به گزارش روز سه شنبه ایرنا، "ادریس عبدالقادر عایس" در گفت وگوی با خبرنگار فرهنگی ایرنا اظهار داشت: مردم و بویژه جوانان افریقایی سخنرانی ها و مواضعی را که آیت الله خامنه ای در مقابل غرب به سرکردگی آمریکا اتخاذ می کنند، بطور مرتب پی گیری می کنند.

وی که در سال 1990 میلادی تحث تاثیر فرهنگی که امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ترویج کردند، به مذهب تشیع گرویده است، خاطرنشان کرد امام خمینی (ره) شخصیت محبوب و برجسته ای بودند که توانستند به سرعت قلب ها و اذهان مردم قاره آفریقا را تسخیر کنند.

وی افزود: زمانی که امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی را رهبری و به پیروزی رساند ، مردم در کشورهای آفریقایی که تجربه تلخ جنایات و خیانت های استعمارگران غربی را در حافظه تاریخی خود داشتند ، در یک حالت سردرگمی و عطش به سر می بردند و با شور و هیجان وصف ناپذیری اخبار ایران را پی می گرفتند.

در زمان حاضر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را به شایستگی رهبری و هدایت می کنند، به دلیل مواضع ضد استکباری و ضد صهیونیستی شان و شجاعت و استقامتی که در مقابل آمریکا و غرب از خود نشان می دهند، محبوبیت خاصی در میان مردم افریقا پیدا کرده اند

این پژوهشگر علوم اسلامی تصریح کرد به خاطر اینکه ماهیت قیام امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی مشابه قیام امام حسین (ع) بود با استقبال گسترده مردم به ویژه جوانان افریقایی روبرو شد.

وی ادامه داد: امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران به طور قطع بر تجدید حیات اسلام به ویژه در آفریقا تاثیرات عمیقی داشته اند.

وی تاسیس موسسه ها و تشکل هایی مانند "مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی"و "مجمع جهانی اهل بیت(ع) " را که برای گسترش وحدت در جهان اسلام فعالیت می کنند و تاکنون نقش موثری در ایجاد وحدت میان مسلمانان جهان ایفا کرده اند را از دست آوردهای انقلاب اسلامی ایران دانست.

این پژوهشگر افریقایی علوم اسلامی با اشاره به فتوایی از امام خمینی(ره) که بر اساس آن به خاطر حفظ وحدت می توان از برخی احکام فقهی هم چشم پوشی کرد و پشت سر پیروان سایر مذاهب اسلامی نماز خواند، افزود: برخی از علمای اهل سنت عربستان سعودی هم در همین راستا مواضع سختگیرانه گذشته خود را تعدیل و اصلاح کرده اند.

ادریس عبدالقادر عایس گفت: در زمان حاضر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را به شایستگی رهبری و هدایت می کنند، به دلیل مواضع ضد استکباری و ضد صهیونیستی شان و شجاعت و استقامتی که در مقابل آمریکا و غرب از خود نشان می دهند، محبوبیت خاصی در میان مردم افریقا پیدا کرده اند.

این روحانی سودانی اخیرا برای شرکت در آیین بیست و یکمین سالگرد ارتحال ملکوتی امام خمینی (ره) به ایران دعوت شده بود.

|
امتیاز مطلب : 291
|
تعداد امتیازدهندگان : 96
|
مجموع امتیاز : 96


امام ومدیریت زمان | عمومی
15 مرداد 1389 ساعت 11:34 | بازدید : 330 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

 

 

 

امام خمینی

 

روزى امام از پنجره به زمین پوشیده از برف بیمارستان نگریستند و گفتند اگر پزشك اجازه مى‏داد مى‏خواستم قدرى روى این برف‏ها راه بروم

 

اوقات با بركت‏

 حضرت على(ع) در وصیت خود به بستگان و تمام كسانى كه توصیه آن امام بدانها مى‏رسد، فرموده‏اند: «اوصیكما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه كتابى بتقوى اللّه و نظم امركم؛(1) من شما را و تمام فرزندان و خاندانم و كسانى را كه این وصیت نامه به آنان خواهد رسید به پرهیزگارى و نظم امور خودتان وصیت مى‏كنم.»

امام خمینى كه در نسب و سیره، وارث راستین انبیاء و اولیاء بود این دو توصیه امیرالمؤمنین (ع) را به تمام معنا در زندگى فردى،اجتماعى، سیاسى، علمى و آموزشى خود به نحو احسن پیاده كرد و براى تمامى ساعات شبانه روز خویش برنامه‏اى خاص داشت. مطالعه، عبادت، دعا و نیایش، ملاقات‏ها، رسیدگى به امور مسلمانان جهان، استراحت، اوقات فراغت، امور شخصى و خانوادگى، ارتباط با شخصیتها، حالات عاطفى و برخوردهاى خانوادگى همه برنامه ریزى شده و زمانى روشن و معین داشتند و همین استفاده صحیح و اصولى و حساب شده از اوقات موجب گردیده بود كه امام از تمامى لحظه‏هاى عمر پربركت خویش به نحو شایسته‏اى بهره گیرند. حضرت على(ع) فرموده‏اند: «للمتّقى ثلاث علاماتٍ: اخلاص العمل و قصر الامل و اغتنام المهل؛(2) پرهیزگار سه نشان دارد: اخلاص در عمل، كوتاهى در آرزو و بهره گرفتن از فرصت‏هاى پیش آمده.» و نیز آن امام متقین متذكر گردیده‏اند: «الفرصة تمرّ مرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر؛(3) فرصت همچون ابر مى‏گذرد پس فرصت‏هاى خوب را غنیمت شمارید.» از آنجا كه امام این دستورالعمل‏هاى ارزشمند را نصب العین خویش قرار داد در كار و تلاش هرگز خستگى را ملاقات نمى‏كردند و همواره مى‏كوشیدند تا انبوهى از فعالیت‏ها با نظم و تدبیر و در فرصت‏هاى مقتضى انجام پذیرد، از این جهت هیچ مسئله‏اى را مشكل نمى‏دیدند و تمامى دشوارى‏ها به نظرشان آسان مى‏آمد. كسى نشنیده است كه ایشان بگوید چنان برنامه‏اى دچار صعوبت بوده و نمى‏توان آن را انجام داد البته در برابر مشكلات ضمن اندیشه و تفكر براى گره‏گشایى آنها، با بصیرت كامل به خداوند توكّل داشتند و مدام مى‏گفتند: چیزى نیست ان شاء اللّه بر طرف مى‏گردد.(4)

گام‏هاى منظم‏

امام مقید بودند سرساعت مقرر از بستر خواب یا استراحت بلند شوند و به امور مربوطه رسیدگى كنند. دقت داشتند در وقت معین غذا بخورند یا بخوابند. اگر كارى داشتند یا با فردى قرارى مى‏گذاشتند به هیچ عنوان زمان وعده را به عقب یا جلو نمى‏افكندند. آن قدر دقیق و منظم بودند كه اگر واقعاً بنا بود براى صرف غذا بیایند با پنج دقیقه تأخیر، اهل خانه نگران مى‏شدند و با خود نجوا مى‏نمودند آیا دلیل تأخیر آقا چه بوده است؟ همه بى اختیار چشم‏ها را متوجه اتاق محل اقامت امام مى‏نمودند تا دلیل این دیر كردن را كشف كنند آن وقت مشاهده مى‏نمودند به عنوان نمونه كسى خدمتشان رسیده و سؤالى از ایشان كرده‏اند كه امام براى پاسخگویى لحظاتى با تأخیر رسیده‏اند.(5)

از آن ساعت كه امام از بستر خواب بر مى‏خاستند هیچ وقت بدون آینده نگرى و بى برنامه زندگى نكردند. اطرافیان نیز بر اساس دقت و نظم امام، برنامه‏هاى خود را منظم مى‏نمودند و مى‏دانستند چه موقعى نزد آقا بروند، خود را مهیّا مى‏نمودند كه درست زمان استراحت آقا ایشان را زیارت كنند. به هیچ عنوان اجازه نداشتند هنگام عبادت، مطالعه و امور دیگر به محضر امام بروند. امام در آن موقع مقید بودند حدود بیست دقیقه قدم بزنند و این ورزش را هنگام صبح و عصر انجام مى‏دادند. در این هنگام افراد مى‏توانستند نزد امام بروند سؤالى بكنند، جوابى بشنوند و احوال ایشان را جویا شوند.(6)

پیاده روى و قدم زدن امام مشهور است و از ایّام نوجوانى آن را ترك نكرده‏اند، در دوران جوانى اغلب روزها همراه دوستان قدم زنان به سوى باغ‏هاى اطراف قم مى‏رفتند و ضمن تفریح سالم و نشاط بخش و مشاهده طراوت و سرسبزى طبیعت و شكوفایى گیاهان، با یكدیگر مباحثه مى‏كردند. بیشتر ایام تا بعدازظهر بیرون بودند و از هواى باز و سالم استفاده مى‏نمودند. در ایام جوانى بین طلبه‏ها و دیگر اقشار رواج یافته بود كه حاج آقا روح اللّه هر روز صبح زود بعد از اقامه نماز و تعقیبات تا طلوع آفتاب جنب خانه خود یا در زمین‏هاى پشت باغ مشغول قدم زدن هستند. خانه امام در محله یخچال قاضى قم واقع بود كه در مجاورت آن باغ انار و انجیر قرار داشت.

ایشان پس از كسب اجازه از صاحب باغ در فصول تابستان و زمستان صبح‏ها در این باغ و زمین هموار بعد از آن تا طلوع خورشید قدم مى‏زد.(7)

 

 

 

امام خمینی

در قیام 15 خرداد 1342 ه. ش كه امام را مأموران رژیم پهلوى دستگیر نمودند و به تهران بردند ایشان را مدت نوزده روز در محلى نگه داشتند سپس به مدت بیست و چهار ساعت به یك سلول انفرادى انتقال دادند كه خود امام در این باره فرموده‏اند: طول آن اتاق چهار قدم و نیم بود و من طبق روال همه روزه‏ام سه تا نیم ساعت در آنجا قدم زده‏ام و بدین گونه ایشان در چنین فضاى محبوس، كوچك و تاریكى با برنامه ریزى دقیق ورزش خود را چون همیشه انجام دادند و چنین محدودیت و حصرى مانع آن نگردید.(8)

 

 

امام در هنگام انجام همین فعالیت به ظاهر جزئى و كم اهمیت چندین كار دیگر را انجام مى‏دادند: به سلامتى خود فكر مى‏كردند، تجدید قوا مى‏نمودند، برخى روزنامه‏ها و جراید را از نظر مى‏گذرانیدند، ذكر مى‏گفتند و براى برخى امور اندیشه نموده و برنامه ریزى مى‏كردند.

یكى از اشخاصى كه در نجف اشرف با امام در ارتباط بود از نظر وضع مزاجى دچار مشكلاتى شد و به كوشش عده‏اى از دوستان براى معالجه به انگلستان رفت. دكتر معالج پس از بررسى‏هاى لازم گفت وى بیمارى خاصى ندارد امّا به دلیل مطالعه زیاد دچار فشار روانى و مغزى زیادى شده و این عارضه بر اندام‏هاى دیگر چون قلب، ریه، كبد، استخوان و... اثر منفى گذاشته است. ذهن و فكر هم استراحت مى‏خواهد و چون این امكان برایش فراهم نگردد كار دیگر اعضاء را دچار اختلال مى‏كند. بهتر است كمتر كار فكرى كنید و هر روز پیاده روى بنمائید. هرچه قدر بیشتر راه بروید، حالتان مساعد شده و سلامتى خود را زودتر باز مى‏یابید. وى مى‏گوید چون به نجف رفتم و این ماجرا را براى امام بیان كردم ایشان نحوه تشخیص پزشك و شیوه درمان او را، تحسین نمودند و گفتند بسیار خوب است چون نظرشان را جویا شدم، پرسیدم آقا شما حاضرید صبح‏ها در خدمتتان باشم و با هم راه برویم؟ فرمودند: كار خوبى است گفتم: پس اجازه مى‏دهید فردا ماشین بیاورم؟ فرمودند صبر كنید فردا به شما مى‏گویم: فردا شب كه خدمتشان رفتم، فرمودند من قدم زدن را آغاز كرده‏ام، پرسیدم كجا؟ جواب دادند: روى پشت منزل محل اقامت و آنجا روزى نیم ساعت پیاده روى مى‏كنم! این ماجرا مربوط به سه دهه قبل است و چون ایشان به پاریس رفتند این روش را قطع نكردند. آیة اللّه اشراقى(ره) گفته است: به آقا گفتیم پلیس فرانسه ناراحت است و نگران آن هستند كه مبادا در هنگام قدم زدن شما نتوانند امنیت لازم را برایتان فراهم سازند. امام فرمودند: آنها به وظیفه خود عمل كنند و من هم كارم را انجام مى‏دهم و دست از برنامه روزانه قدم زدن خود برنداشتند.(9) یكى از نویسندگان معاصر مى‏گوید هنگامى كه امام دچار ناراحتى قلبى شدند و ایشان را از قم به تهران آوردند و در بیمارستان قلب بسترى كردند، روزى امام از پنجره به زمین پوشیده از برف بیمارستان نگریستند و گفتند اگر پزشك اجازه مى‏داد مى‏خواستم قدرى روى این برف‏ها راه بروم. اصرار امام را بر پیاده روى مى‏دانستم ولى چون در سال 1347 ه.ش به نجف رفتم و خدمت ایشان رسیدم مشاهده كردم حیاط خانه ایشان بیش از بیست متر مربع مساحت ندارد چگونه امام در آن فضاى كوچك در چنین هواى گرمى به قدم زدن مى‏پردازد تا آن كه متوجه شدم براى عملى شدن این برنامه از پشت بام استفاده مى‏كنند.(10) البته سقف بام‏هاى نجف به گونه ‏اى ساخته شده كه به خانه‏هاى مجاور راه ندارد، زیرا اطرافش دیوار است. معمولاً برخى دعاها را در اوقاتى كه قدم مى‏زدند مى‏خواندند و لعن و سلام زیارت عاشورا را در این حال زمزمه مى‏نمودند.



 

پى‏نوشت‏ها:

1. نهج البلاغه، نامه 47.

2. غررالحكم و درالكلم، حدیث 737.

3. نهج البلاغه، حكمت 21.

4. روزنامه اطلاعات، شماره 21745.

5. پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 115.

6. مجله سروش، شماره 476.

7. امام خمینى در آیینه خاطره‏ها، على دوانى، ص 56.

8. مجله پاسدار اسلام، شماره 24، آذر 1362، خاطرات محمد بروجردى، ص 61.

9. پابه پاى آفتاب، ج 3، ص 264 - 263.

10. امام خمینى در آینه خاطره‏ها، ص 57 - 56.

منبع پاسدار اسلام >> شماره ( 282 ) نویسنده : غلامرضا گلى زواره‏

|
امتیاز مطلب : 277
|
تعداد امتیازدهندگان : 92
|
مجموع امتیاز : 92


بسیج نیاز دیروز، امروز و فردای ملت ایران است‌
5 مرداد 1389 ساعت 17:3 | بازدید : 334 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

 

فرمانده سپاه بیت‌المقدس: 


بسیج نیاز دیروز، امروز و فردای ملت ایران است‌ 
سپاه نیوز: فرمانده سپاه بیت‌المقدس با اشاره به اهمیت بسیج در جامعه گفت: بسیج نیاز دیروز، امروز و فردای ملت ایران است.

به گزارش سپاه نیوز؛ الله‌نور نوراللهی عصر امروز در مراسم تجلیل از قضات و ضابطان دستگاه‌های قضایی بسیجی استان كردستان كه در سنندج برگزار شد، اظهار داشت: مطالب و رهنمودهای رهبر كبیر انقلاب اسلامی در مورد نهاد مردمی بسیج از رسالت‌های مهم و خطیر همه اقشار مختلف جامعه است. 
وی از بسیج به عنوان پیشرو و تضمین‌كننده انقلاب اسلامی نام برد و افزود: حوادث گوناگونی در طول این سی سال از عمر با بركت نظام جمهوری اسلامی تجربه شده كه نقش و كاركرد تاثیرگزار بسیج در آن نمایان بوده و كسی نمی‌تواند آن را انكار كند. 
فرمانده سپاه بیت‌المقدس در ادامه تصریح كرد: همه ثروت‌ها، دلار، دینار و سلاح‌های پیشرفته برای مقابله به ایران به كشور عراق گسیل داده شده در صورتی كه تفكر بسیجی و دین مبین اسلام پیروز این میدان بود. 
نوراللهی ولایت‌مداری، حق‌مداری و حق محوری و دفاع از حق را از ویژگی‌های بارز بسیجیان برشمرد و اضافه كرد: تفكر بسیجی عامل برتری و پیروز میدان جنگ سخت و عامل قدرت در مقابله با جنگ نرم دشمنان است. 
وی فاصله گرفتن از تفكر بسیجی را خطرساز دانست و خاطرنشان كرد: درخشش نهاد مردمی و مقدس بسیج در راستای ولایت‌پذیری آن است. 
فرمانده سپاه بیت‌المقدس كردستان عنوان داشت: با توجه به حدیث امام محمدباقر (ع) دین مبین اسلام بر پنج اصل شامل نماز، زكات، حج، جهاد و ولایت استوار است و اصلی‌ترین آنها ولایت است.
نوراللهی با اشاره به اینكه فلسفه حكومت اسلامی اگر به درستی تعبیر شود، جامعه را در مقابل جنگ نرم و تهدیدات دشمنان بیمه خواهد كرد، اذعان داشت: تفكر حاكم بر دستگاه قضایی ملت ما را امیدوار كرده و تا زمانی كه قضات با این تفكر در صحنه هستند نظام اسلامی قوی‌تر می‌شود.

|
امتیاز مطلب : 274
|
تعداد امتیازدهندگان : 90
|
مجموع امتیاز : 90


گزيده بيانات در مورد بسيج
5 مرداد 1389 ساعت 16:47 | بازدید : 318 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره):

ــ بسيج شجرة طيبّه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفه‌هاي آن بوي بهار وصل و طراوات تعيين و حديث عشق مي‌دهد.

ـ اگر بر كشوري نواي دلنشين تفكر بسيجي طنين انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد.

ـ بار ديگر تأكيد مي‌كنم كه غفلت از ايجاد ارتش بيست ميليوني سقوط در دام دو ابرقدرت جهاني را به دنبال خواهد داشت.

ـ مليت كه در خط اسلام ناب محمدي(ص) و مخالف با استكبار و پول‌پرستي و تحجرگرايي و مقدس‌نمايي است بايد همة افرادش بسيجي باشند.

ـ در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجيم.

ـ بسيج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همة مجاهدان از اولين تا آخرين امضاء نموده‌اند.

ـ بسيج مدرسة عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامي است كه پيروانش بر گلدسته‌هاي رفيع آن اذان شهادت و رشادت سرداده‌اند.

ـ من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي‌خورم و از خدا مي‌خواهم تا با بسيحيانم محشور گرداند.

ـ تشكيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران يقيناً از بركات و الطاف جلية خداوند تعالي بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد.

 

ولی امر مسلمین جهان حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي (مدظله العالي):

 ـ‌ بسيج به معني حضور و آمادگي در همان نقطه‌اي است كه اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و اين انقلاب مقدس به آن نيازمند است.

ـ پيوند ميان بسيجيان عزيز و حضرت ولي عصر (ارواحناه و فداه) مهدي موعود عزيز يك پيوند ناگسستني و هميشگي است.

ـ شما جوانان بسيجي و سپاهي و جوانان مؤمن آگاهي را با احساس مسئوليت و شور و شعور همراه كرديد.

ـ نيروهاي نظامي و بسيجي ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانه‌اي كه هيچ خدشه‌اي در آن راه ندارد, محسوب مي‌شوند.

ـ انكار بسيج, انكار بزرگترين ضرورت و مصلحت براي كشور است.

ـ اگر بسيج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, كميت اين انقلاب و اين نظام واهمة حركتهاي سازندة اين كشور لنگ است.

ـ انكار بسيج و بي‌احترامي به آن يا نابخردانه است يا خائنانه است.

ـ تا وقتي كه اين كشور و اين ملت به امنيت احتياج دارد, به نيروهاي بسيج, به انگيزة بسيح به سازماندهي بسيجي و به عشق و ايمان بسيجي احتياج است.

ـ فرزندان بسيحي‌ام با حضور خود در هر صحنه‌اي كه لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منكوب سازند.

ـ بسيج, يعني نيروي كارآمد كشور براي همة ميدانها

ـ همه جا چيزي شبيه بسيج هست, تنها به اين درخشندگي, به اين فراگيري, به اين زيبايي, به اين فداكاري, من در جايي سراغ ندارم.

ـ اين فداكاري, من در جايي سراغ ندارم.

ـ نيروي عظيم بسيج مردمي است, اين بسيج در همة قشرها هست.

ـ بسيج, اختصاص به يك منطقة جغرافيايي ويك منطقة انساني و طبقاتي و قشري ندارد, همه جا هست.

ـ ايمان عاشقانه, ايمان عميق, ايمان توأم با عواطف كه از خصوصيات ملت ايران است باعث درخشان شدن بسيج شد.

ـ دانشجوي بسيجي دشمن كمين گرفته  را از ياد نمي‌برد و غافلانه خو و دانشگاه و كشورش را به دست تطاول دشمن نمي‌سپرد.

ـ بسياري از پيشرفتهاي كشور مرهون تفكر بسيجي است.

ـ هريك از آحاد قشرهاي مختلف جامعه كه داراي روحية حساس مسئوليت و ايمان باشد, بسيجي است.

ـ بسياري از پيشرفتها و موفقيتهاي نظام اسلامي در عرصه‌هاي مختلف مرهون تفكر و ميل بسيجي است.

ـ بسيجي يعني علي كه تمام وجودش وقف اسلام بود.

 

رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام حضرت آيت‌الله هاشمي رفسنجاني:

 ـ با حضور نيروهاي بسيج دشمن نمي‌تواند انقلاب را مخدوش كند.

ـ بسيج، بستري مناسب براي حضور در عرصه كاراجتماعي و خدمت به دين و خلق خداست.

ـ بسيج، واژه مقدسي است كه مجاهدات و شهادت طلبي رزمندگان در جبهه‌ها را نزد مردم تداعي مي‌كند.

ـ بسيج خاري در چشم دشمنان و اميدي در دل دوستان و دلسوزان انقلاب است.

ـ بسيج حق بزرگي بر تاريخ ايران و انقلاب اسلامي دارد.

|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


عکس های امام خمینی(ره)
4 مرداد 1389 ساعت 21:35 | بازدید : 332 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     

|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


حلول ماه شعبان مبارک باد
1 مرداد 1389 ساعت 22:56 | بازدید : 324 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

شعبان و شد و پیک عشق از راه آمد

عطر نفس بقية الله آمد

با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسين

يك ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد

|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


آیت الله سیدعلی قاضی از سادات زواره
1 مرداد 1389 ساعت 22:48 | بازدید : 327 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

فخر العارفين سيدعلي قاضي طباطبايي ( 1285-1366 ق)

در سلسله نسب سيد علي آقا قاضي طباطبايي تا امام حسن مجتبي (ع) مي توان به برخي از اجداد نزديك وي بسنده كرد:

1.  يكي از افراد مشهور سلسله طباطبايي: ((سيد كمال الدين حسن)) است كه در قرن ششم در شهر زواره – از توابع اصفهان – زندگي مي كرد. بسياري از دانشمندان جهان تشيع مثل آيات و علماي بزرگ : آقا سيد حسين بروجردي، حاج آقا حسين قمي، سيد حسن مدرس (شهيد)، قاضي و علامه سيد محمد حسين طباطبايي از نوادگان وي مي باشند.

2.  يكي از نوادگان سيد كمال ((مير عبد الغفار طباطبايي است)) است كه پس از حمله مغول به زواره، به شهر تبريز آمد و در آن جا سكني گزيد. از اين رو سلسله طباطبايي اين شهر به وي منتهي مي شود.

 ايشان در شهر تبريز متولد شد و در خانواده علم و معنا و عشق به اهل‌بيت باليد و با هوش و استعداد وافري كه داشت، گوي سبقت از همدرهايش ربود و رشد چشمگيري در علوم حوزوي كرد. سپس براي تكميل آن، از تبريز به نجف اشرف رفت و با تلاش و كوشش بسيار و توسل به حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام ، در 27 سالگي به درجه اجتهاد نايل آمد. اما در سير و سلوك فتح باب براي ايشان نشد، ولي با همّت بلند و استقامت طاقت‌فرسا و تعبد به شرع و رعايت مستحبات، سرانجام بعد از چهل سال الطاف خاص الهي شامل حال ايشان شد.

او براي كسب مقامات عالي علمي و عرفاني از ارشادات و الطاف رحماني بزرگاني چون: آخوند خراساني، سيد محمد كاظم يزدي صاحب عروه، فاضل شريباني، شيخ محمد بهاري و سيد احمد كربلائي بهره برد و دردانه‌هايي را مورد عنايت خاص و نفس مسيحائي خود قرار داد؛ از جمله علامه سيد محمد حسين طباطبايي، شيخ محمد تقي آملي، شيخ عباس قوچاني، آيت الله بهجت، آيت الله خوئي… .

آيت الله حج شيخ محمد تقي آملي نقل كرده: «من مدت‌ها مي‌ديدم كه مرحوم قاضي سه ساعت در وادي السلام مي‌نشيند. با خود گفتم: انسان بايد زيارت كند و برگردد و به قرائت فاتحه‌اي، روح مردگان را شاد كند. كارهاي لازم‌تر هم هست كه بايد به آنها پرداخت. اين اشكال در دل من بود، اما به احدي ابراز نكردم، حتي به صميمي‌ترين رفيق خود از شاگردان استاد. مدت‌ها گذشت و من هر روز براي استفاده از محضر استاد به خدمتش مي‌رفتم؛ تا آنكه از نجف اشرف عازم مراجعت به ايران شدم، وليكن در مصلحت داشتن اين سفر ترديد داشتم. اين نيت هم در ذهن من بود و كسي از آن مطلّع نبود. شب هنگام خواب، پاي من به سوي كتاب‌ها بود. با خود گفتم كه كتاب‌ها درست مقابل پاي من نيست و بالاتر قرار گرفته و اين هتك احترام به كتاب نيست، و خوابيدم. صبح كه به محضر استاد مرحوم قاضي رفتم و سلام كردم، فرمود عليكم السلام، صلاح نيست شما به ايران برويد، و پا دراز كردن به سوي كتاب‌ها هم هتك احترام است. بي‌اختيار هول‌زده گفتم: آقا شما از كجا فهميده‌ايد؟!! علامه ميرزا علي آقا قاضي فرمود: از وادي السلام فهميده‌ام!

آيت الله شيخ علي سعادت پرور مي‌فرمود: «عادت و أدب مرحوم قاضي در تربيت و سير سالكان بر اين استوار بود كه در ابتداي امر، احاديث مربوط به غيبت و ظهور امام عصرعجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف را به سالكان تدريس و تبيين مي‌كرد».1 مي‌فرمود: «از چيزهايي كه بسيار لازم و با اهميت است، دعا براي فرج حضرت حجت صلوات الله عليه در قنوت نماز وتر است، بلكه در هر روز و در همه دعاها».

آقا سيد هاشم حداد مي‌فرمود: «حضرت آقا (سيد علي قاضي) خيلي در گفتارشان و در قيام و قعودشان و به طور كلي در مواقع تغيير از حالتي به حالت ديگر، خصوص كلمه «يا صاحب الزمان» را بر زبان جاري مي‌كردند».2

 پي‌نوشت‌ها:

1.      اسوة عارفان، ص172.

2.      روح مجرد، ص513

|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


خصوصیت افراد موفق و خوشحال
1 مرداد 1389 ساعت 22:47 | بازدید : 313 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

1) مشتاق:افراد موفق اماده و علاقه مند کارکردن و اموختن مطالب جدید هستند
۲) اگاه : افراد موفق از جدید ترین اخبار اطلاع دارند
۳) این افراد مخاطره جو و اهل ریسک هستند
۴)قاطع : ضرب المثل قدیمی که می گوید برای تصمیم گیری سریع باش و برای تغییر تصمیم ارام رفتار کن
۵) عاشق یاد گیری : در کتابخانه این افراد درباره همه موضوعی کتاب یافت می شود
۶) متعهد : این افراد خود را برای کسب نتیجه بهتر و رضایت بخش مسئول می دانند
۷) مصر و سر سخت : در ذهن اینگونه افراد ناامیدی جایی ندارد و انها فقط تلاش کردن را می شناسند
۸) انعطاف پذیر : افراد موفق نسبت به شرایط مختلف انعطاف پذیرند
۹) خلاق : همه ما دارای غریزه ای هستیم تا در زندگی نواوری کنیم افراد موفق به طور کامل از این غریزه خود بهره برده اند.
۱۰) معنوی : این افراد در مورد مسائل معنوی خود متعهد هستند

|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


اثار و برکات صلوات
16 تير 1389 ساعت 12:18 | بازدید : 381 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )

 

اهميت صلوات
خداوند متعال با ان عظمت کبريائي و با ان غناي مطلق .ابتدا خود صلوات بر ان حضرت را

 افتتاح نموده است.وبعد جميع فرشتگانش رانيز دراين صلوات و تجليل ازپيامبر به خود

 منضم کرده.و سپس اهل ايمان را به صلوات بر ان حضرت وتسليم در برابر اوامرفرمود

 است

.
هر که دعايي کند ونام پيامبر اکرم را نبرد.ان دعا بالاي سرش(همچون پرنده اي)بچرخد و

 چون نام پيامبر را ببرد دعا بالا رود. (امام صادق) ترجمه ي اصول کافي.ج۴.ص۲۸۸


از امام صادق پرسيدند پاداش کسي که برمحمد وال محمد صلوات بفرستدچيست؟ امام

 فرمودند:بخدا سوگند مانند(پاکي و بي گناهي) روزي که از مادر متولد گشته از گناهان بيرون ايد (جامع الاخبار)


پيامبر اکرم ميفرمايد:هر که از روي شوق و محبت.به من روزي? مرتبه صلوات بفرستد.بر

 خدا لازم ميگردد که گناهان او رادر ان شب و روز بيامرزد (بحا الا نوارج۴.ص۹۰)


کسي که بدون صلوات بر محمد و ال محمد نماز گذارد وعمدا صلوات را ترک کند نمازش باطل است(بحار الا نوارج۹۴


هر کس بر من صلوات نفرستد.دين براي او نخواهد بود(پيامبر اکرم) شرح وفضايل صلوات

.
الف) بهره هاي دنيوي صلوات

 


موجب بر اورده شدن حاجات ميشود


هر که يکمرتبه از روي اخلاص ونيت قلبي.بر رسول خدا صلوات بفرستد.خدا۱۰۰حاجت او

 را روا سازد که۳۰دردنيا و۷۰در اخرت باشد(امام صادق) بحار الا نوار .رسول خدا

فرمودند:کسي در روز جمعه ۱۰۰مرتبه بر من و المصلوات بفرستد .خدا۶۰حاجت او را

براورده مي نمايد که۳۰حاجت ان مربوط به دنياو۳۰ حاجت مربوط به اخرت است(امام رضا)ترجمه ثواب الاعمال وعقاب الاعمال.


کفايت کننده ي امر دنيا و اخرت

 


از امام صادق در اين زمينه روايت شده است:مردي نزد رسول خدا امد وعرض کرد من يک

 سوم صلواتم را براي شما قرار ميدهم نه بلکه نصف صلواتم را براي شما قرار ميدهم نه

 بلکه تمامي ان را براي شما قرار ميدهم رسول خدا فرمود در اين صورت خرج و موونت

 دنيا و اخرت تو کفايت شود . راوي گويد :از امام صادق پرسيدم معناي اينکه همهي صلواتم

 را براي شما قرار ميدهم چيست ؟ امام صادق فرمود:يعني پيامبر اکرم را مقدم بر هر حاجتي

 قرار ميدهد و از خدا چيزي در خواست نکند مگر اينکه به نام رسول خدا ابتدا کندو بر او

 صلوات فرستد.و سپس حاجات خود را از خدا بخواهد . اصول کافي

 
موجب بي نيازي وتوانگر شدن است

 
پيامبر اکرم ميفرمايد:بسيار ياد کردن خداوند وبر من صلوات فرستادن موجب برطرف شدن فقر ميگردد. شرح و فضايل صلوات


نفاق را از بين ميبرد
از امام صادق روايت شده است .رسول خدا فرموده است :صدا هاي خود را در صلوات

فرستادن بر من بلند کنيدزيرا ان نفاق را از بين ميبرد. اصول کافي


همچنين ان حضرت ميفرمايد:رسول خدا فرموده:صلوات بر من و اهل بيتم نفاق را از بين ميبرد. اصول کافي

 

 

موجب استجابت دعاست

 


از پيامبر اکرم روايت شده است: صلوات فرستادن شما بر من موجب استجابت دعاي شما

 ميشود.و اعمال شما را پاکيزه ميگرداند. بحار الا نوا

ر
وسيله ي خير و برکت مجالس است

 


امام صادق در اين زمينه ميفرمايد:هر گروهي که در مجلسي جمع شوند وخداوند را ياد نکنند

 ان مجلي براي انان مايه ي حسرت و وبال خواهد شد. اصول کافي


عافيت وسلامتي دنيا و اخرت رابدنبال دارد

 


رسول خدا در اين باره ميفرمايد:هر که يک مرتبه بر من صلوات فرستد.حق تعالي در عافيت

 را به روي او ميگشايد. جامع الاخبار

.
ب) بهره هاي اخروي صلوات

 


موجب بخشش گناهان ميشود


 

پيامبر اکرم ميفرمايد:هر که يک مرتبه بر من صلوات فرستد.از گناهان او ذره اي باقي

نميماند. جامع الا خبار.ص


همچنين رسول خدا ميفرمايد:هر که يک مرتبه بر من صلوات فرستد.و ان را به۲ملکي که

حافظ او هستند.بشنواند. ان ۲ملک تا۳روز هيچ گناهي براي او نمينويسند. جامع الا خبار

 
کفاره ي گناهان است

 


امام رضا ميفرمايد:کسي که قادر نيست کفاره ي گناهان خود را بدهد.بايد بر محمد وال محمد

 بسيار صلوات فرستد.زيرا صلوات بر انها گناهان را ميريزد. جامع الخبار.


عبادت پروردگار است

 


پيامبر اکرم ميفرمايد:ياد خدا عبادت است.و ياد من نيز عبادت است.و همچنين ياد علي(ع)

وياد اماماناز اولاد علي نيز عبادت است. بحا الا نوا

ر .
ذکر وتسبيح خداست

 


امام رضا ميفرمايد:صلوات فرستادن بر محمد وال محمد.درنزد خدا برابر با تسبيح.تهليل و

 تکبير است.جامع الا خبار.


همچنين امام صادق ميفرمايد:هرکه خدا را ياد کند.۱۰حسنه براي او نوشته ميشود.وهر که

 رسول خدارا ياد کند۱۰حسنه براي او نوشته ميشود. زيرا خداوند سبحان(پاکي) ان حضرت

 را قرين خود گردانيده است.علل الشرايع.


وسيله ي قرب ونزديک شدن به خداوند است

 


از امام عسکري روايت شده است:خداوند حضرت ابراهيم راخليل(دويست صميمي)خود

 گردانيد براي انکه بر محمد و ال محمد بسيار صلوات ميفرستاد. علل الشرايع

.
وسيله ي قرب ونزديکي به پيامبر است

 


از رسول خدا روايت شده است: سزاوار ترين مردم به من در روز قيامت کسي است که در

 دنيا بر من بيشتر صلوات فرستاده است.جامع الا خبار.

 

وسيله ي خشنودي پروردگار است


 

امام صادق در اين رابطه ميفرمايد:رسول خدا فرمود:صلوات فرستادن شما بر من.باعث روا

شدن حاجت هاي شماست.و خدا را از شما راضي ميگرداند.و اعمال شما را پاکيزه

ميسازد.جامع الاخبار.


موجب شفاعت ان حضرت ميگردد

 


رسول خدا در ضمن وصيتي که به علي(ع)مينمود ميفرمود:يا علي هر که در هر روز يا د

ر شب بر من صلوات فرستد.شفاعت من براي او واجب ميشود.هر چند اهل گناهان کبيره

 باشد. جامع الاخبار.


سبب سنگيني ترازو ي اعمال است

 


پيامبر اکرم ميفرمايد: من در روز قيامت در کنار ميزان خواهم بود.هر که کفه ي گناهانش

سنگين تر از کفه ي حسناتش باشد.صلواتي را مه بر من فرستاده است مياورم و در کفه ي

حسناتش ميگذارم تا انکه کفه ي حسناتشبه ان کفه(گناهان)سنگين تر گردد. ثواب الاعمال و

 عقاب الاعمال


وسيله ي خلاصي از جهنم است

 


پيامبر اکرم ميفرمايد:هرگز داخل اتش جهنم نخواهد شد کسي که بر من صلوات فرستد. جامع الاخبار.


سبب نجات از هول هاي قيامت است

 


پيامبر در اين مورد ميفرمايد:رستگار ترين شما از هول هاي قيامت کسي است که بر من بيشتر صلوات ميفرستد. شرح و فضايل صلوات.


وسيله ي بر طرف شدن تشنگي وعطش قيامت است


مشمول رحمت خداوند ميگردد


خداوند وملائکه بر صلوات فرستنده صلوات وسلام ميفرستند


ملائکه براي ان بنده استغفارکنند


رسول خدا بر ان بنده صلوات ميفرستد


سبب نوراني شدن قبر ميگردد


هنگام عبور از صراط نور است


سبب نوراني شدن در قيامت است


موجب هدايت به بهشت است


به اشاميدن شراب شراب سلسبيل نائل ميگردد


برترين فضيلتها به صلوات تعلق دارد


سبب اسان شدن سختيها و مشکلات ميگردد


برتر از ۲۰هزار سال عبادت فرشته است

 


مواردي که صلوات فرستادن تاکيد ميشود

.

هنگام نام بردن اسم مبارک حضرت


هنگام وضو


در تعقيب نماز ها بخصوص نماز صبح و مغرب


قبل وبعد از دعا


در هر روز وشب


عصر روز ۵شنبه تا اخر روز جمعه


ماه مبارک رجب.شعبان.رمضان


هنگام بوويدن گلها ورياحين


بعد از عطسه کردن


هنگام وزيدن باد


هنگام ذبح حيوانات

 

 

منبع:كتاب اثار و بركات صلوات

|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


سردار شهيد همت
16 تير 1389 ساعت 12:11 | بازدید : 302 | نویسنده : محمدرضاربی زواره | ( نظرات )


 

دوران کودکي

به روز 12 فروردين  سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدين بدنيا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلاي معلي و زيارت قبر سالار شهيدان و ديگر شهداي آن ديار شدند و مادر با تنفس شميم روحبخش کربلا، عطر عاشورايي را به اين امانت الهي دميد. محمد ابراهيم در سايه محبت هاي پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکي را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصيلش از هوش استعداد فوق العاده اي برخوردار بود و با موفقيت تمام دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت. هنگام فراغت از تحصيل به ويژه در تعطيلات تابستاني با کار و تلاش فراوان مخارج شخصي خود را براي تحصيل بدست مي آورد و از اين راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهي مي کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبت و صميميتي که داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميميت ديگري مي بخشيد. پدرش از دوران کودکي او چنين مي گويد: «هنگامي که خسته از کار روزانه به خانه         برمي گشتم، مي ديدم فرزندم تمامي خستگي ها و مرارت ها را از وجودم پاک مي کرد و اگر شبي او را نمي ديديم برايم بسيار تلخ و ناگوار بود.»اشتياق محمد ابراهيم به قرآن و فراگيري آن باعث مي شد از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن ياد بدهد و او را در حفظ سوره ها کمک کند. اين علاقه تا حدي بود که از آغاز رفتن به دبيرستان توانست قرائت کتاب آسماني قرآن را کاملا فرا گيرد و برخي از سوره هاي کوچک را نيز حفظ کند.

دوران سربازي:

در سال 1352 مقطع دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت و پس از اخذ ديپلم با نمرات عالي در دانشسراي اصفهان به ادامه تحصيل پرداخت. پس از دريافت مدرک تحصيلي به سربازي رفت- به گفته خودش ت رين دوران عمرش همان دو سال سربازي بود – در لشکر توپخانه اصفهان مسئوليت آشپزخانه را به عهده او گذاشته بودند. ماه مبارک رمضان فرا رسيد، ابراهيم در ميان برخي از سربازان همفکر خود به ديگر سربازان پيام فرستاد که آنها هم اگر سعي کنند تمام روزهاي رمضان را روزه بگيرند، مي توانند به هنگام سحري به آشپزخانه بيايند. «ناجي» معدوم فرمانده لشکر، وقتي که از اين توصيه ابراهيم و روزه گرفتن عده اي از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگي بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل کنند. پس از اين جريان ابراهيم گفته بود: «اگر آن روز با چند تير مغزم را متلاشي مي کردند برايم گواراتر از اين بود که با چشمان خود ببينم که چگونه اين از خدا بيخبران فرمان مي دهند تا حرمت مقدسترين فريضه دينمان را بشکنيم و تکليف الهي را زير پا بگذاريم.»اما اين دوسال براي شخصي چون ابراهيم چندان خالي از لطف هم نبود؛ زيرا در همين مدت توانست با برخي از جوانان روشنفکر و انقلابي مخالف رژيم ستمشاهي آشنا شود و به تعدادي از کتب ممنوعه (از نظر ساواک) دست يابد. مطالعه آن کتاب ها که مخفيانه و توسط برخي از دوستان، برايش فراهم مي شد تاثير عميق و سازنده اي در روح و جان محمد ابراهيم گذاشت و به روشنايي انديشه و انتخاب راهش کمک شاياني کرد. مطالعه همان کتاب ها و برخورد و آشنايي با بعضي از دوستان، باعث شد که ابراهيم فعاليت هاي خود را عليه رژيم ستمشاهي آغاز کند وبه روشنگري مردم و افشاي چهره طاغوت بپردازد.

  دوران معلمي:

پس از پايان دوران سربازي و بازگشت به زادگاهش شغل معلمي را برگزيد و در روستاها مشغول تدريس شد و به تعليم فرزندان اين مرز و بوم همت گماشت. ابراهيم در اين دوران نيز با تعدادي از روحانيون متعهد و انقلابي ارتباط پيدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصيت حضرت امام (ره) بيشتر آشنا شد. به دنبال اين آشنايي و شناخت، سعي مي کرد تا در محيط مدرسه و کلاس درس، دانش  آموزان را با معارف اسلامي و انديشه هاي انقلابي حضرت امام(ره) و يارانش آشنا کند. او در تشويق و ترغيب دانش آموزان به مطالعه و کسب بينش و آگاهي سعي و افري داشت و همين امور سبب شد که چندين نوبت از طرف ساواک به او اخطار شود. ليکن روح بزرگ و بي باک او به همه آن اخطارها بي اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک تزلزلي پي مي گرفت و از تربيت شاگردان خود لحظه اي غفلت نمي ورزيد. با گسترش تدريجي انقلاب اسلامي، ابراهيم پرچمداري جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وي به شهرضا براي تدريس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علميه قم برقرار شد و به طور مستمر براي گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانيون و دريافت اعلاميه و نوار به قم رفت و آمد مي کرد. سخنراني هاي پر شور و آتشين او عليه رژيم  که بدون مصلحت انديشي انجام مي شد، مأمورين رژيم را به تعقيب وي واداشته بود، به گونه اي که او شهر به شهر مي گشت تا از دستگيري در امان باشد. نخست به شهر فيروز آباد رفت و مدتي در آنجا دست به تبليغ و ارشاد مردم زد. پس از چندي به ياسوج رفت. موقعي که در صدد دستگيري وي برآمدند به دوگنبدان عزيمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکني گزيد. در اين دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژيم ستمشاهي و اعمال وحشيانه اش عکس العمل نشان مي دادند و ابراهيم احساس کرد که براي سازماندهي تظاهرات بايد به شهرضا برگردد.بعد از بازگشت به شهر خود در کشاندن مردم به خيابان ها و انجام تظاهرات عليه رژيم، فعاليت و کوشش خود را افزايش داد تا اينکه در يکي از راهپيمايي هاي پرشور مردمي، قطعنامه مهمي که يکي از بندهاي آن انحلال ساواک بود، توسط شهيد همت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ايشان توسط فرماندار نظامي اصفهان، سرلشکر معدوم «ناجي»، صادر گرديد.ماموران رژيم در هر فرصتي در پي آن بودند که اين فرزند شجاع و رشيد اسلام را از پاي درآورند، ولي او با تغيير لباس وقيافه، مبارزات ضد دولتي خود را دنبال مي کرد تا اين که انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره)، به پيروزي رسيد. 

فعاليت هاي پس از پيروزي انقلاب :

شهيد هميت پس از پيروزي انقلاب در جهت ايجاد نظم و دفاع از شهر و راه اندازي کميته انقلاب اسلامي شهرضا نقش اساسي داشت. او از جمله کساني بود که سپاه شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش  تشکيل داد. آنها با تدبير و درايت و نفوذ خانوادگي که در شهر داشتند مکاني را بعنوان مقر سپاه در اختيار گرفته و مقادير قابل توجهي سلاح از شهرباني شهر به آنجا منتقل کردند و از طريق مردم، ساير مايحتاج و نيازمنديها را رفع کردند. به تدريج عناصر حزب اللهي به عضويت سپاه در آمدند و هنگامي که مجموعه سپاه سازمان پيدا کرد، او مسئوليت روابط عمومي سپاه را به عهده داشت. به همت شهيد بزرگوار و فعاليت هاي شبانه روزي برادران پاسدار در سال 58، ياغيان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار و اذيت مردم مي پرداختند، دستگير و به دادگاه انقلاب اسلامي، تحويل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچي پاکسازي گرديد. از کارهاي اساسي ايشان در اين مقطع، سامان بخشيدن به فعاليتهاي فرهنگي، تبليغي منطقه بود که درآگاه ساختن جوانان وايجاد شور انقلابي تاثير بسزايي داشت. اواخر سال 58 برحسب ضرورت و به دليل تجربيات گرانبهاي او در زمينه امور فرهنگي به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سيستان و بلوچستان) عزيمت کرد و به فعاليت هاي گسترده فرهنگي پرداخت.

نقش شهيد در کردستان و مقابله با ضد انقلاب:

شهيد همت در خرداد سال 1359 به منطقه کردستان که بخش هايي از آن در چنگال گروهکهاي مزدور گرفتار شده بود، اعزام گرديد. ايشان با توکل به خدا و عزمي راسخ مبازره بي امان و همه جانبه اي را عليه عوامل استکبار جهاني و گروهکهاي خود فروخته در کردستان شروع کرد و هر روز عرصه را بر آنها تنگتر مي نمود. از طرفي در جهت جذب مردم محروم کُرد و رفع مشکلات آنان به سهم خود تلاش داشت و براي مقابله با فقر فرهنگي منطقه اهتمام چشمگيري از خود نشان مي داد تا جايي که هنگام ترک آنجا، مردم منطقه گريه مي کردند و حتي تحصن نموده و نمي خواستند از اين بزرگوار جدا شوند. رشادت هاي او در برخورد با گروهک هاي ياغي قابل تحسين و ستايش است. براساس آماري که از يادداشت هاي آن شهيد به دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر 59 تا ديماه 60 (بافرماندهي مدبرانه او) عمليات موفق در خصوص پاکسازي روستاها از وجود اشرار، آزاد سازي ارتفاعات و درگيري با نيروهاي ارتش بعث داشته است. 

شهيد همت و دفاع مقدس:

پس از شروع جنگ تحميلي از سوي رژيم متجاوز عراق، شهيد هميت به صحنه کارزار وارد شد و در طي ساليان حضور در جبهه هاي نبرد، خدمات شايان توجهي برجاي گذاشت و افتخارها آفريد.او و سردار رشيد اسلام، حاج احمد متوسليان، به دستور فرماندهي محترم کل سپاه ماموريت يافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تيپ محمد رسول الله (ص) را تشکيل دهند.در عمليات سراسري فتح المبين، مسئوليت قسمتي از کل عمليات به عهده اين سردار دلاور بود. موفقيت عمليات در منطقه کوهستاني «شاوريه» مرهون ايثار و تلاش اين سردار بزرگ و همرزمان اوست.شهيد  همت در عمليات پيروزمند بيت المقدس در سمت معاونت تيپ محمد رسول الله (ص) فعاليت و تلاش تحصين برانگيزي را در شکستن محاصره جاده شلمچه – خرمشهر انجام داد و به حق مي توان گفت که او  و يگان تحت امرش سهم بسزايي در فتح خرمشهر داشته اند و با اينکه منطقه عملياتي دشت بود، شهيد حاج همت با استفاده از بهترين تدبير نظامي به نحو مطلوبي فرماندهي کرد. در سال 1361 با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور ياري رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژيم صهيونيستي قرار گرفته بود راهي آن ديار شد و پس از دو ماه حضور در اين خطه به ميهن اسلامي بازگشت و در محور جنگ و جهاد قرار گرفت.با شروع عمليات رمضان در تاريخ 23/4/1361 در منطقه «شرق بصره» فرماندهي تيپ 27 حضرت رسول اکرم (ص) را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقاي اين يگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهي انجام وظيفه نمود. پس از آن در عمليات مسلم بن عقيل و محرم – که او فرمانده قرارگاه ظفر بود – سلحشورانه با دشمن زبون جنگيد. در عمليات والفجر مقدماتي بود که شهيد حاج همت، مسئوليت سپاه يازدهم قدر را که شامل لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تيپ 10 سيد الشهدا(ع) بود، بر عهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهي ايشان در عمليات والفجر 4 و تصرف ارتفاعات کاني مانگاه در آن مقاطع از خاطره ها محو نمي شود. صلابت، اقتدار و استقامت فراموش نشدني اين شهيد و الامقام و رزمندگان لشکر محمد رسول الله (ص) در جريان عمليات خيبر در منطقه طلائيه و تصرف جزاير مجنون و حفظ آن با وجود پاتک هاي شديد دشمن، از افتخارات تاريخ جنگ محسوب مي گردد. مقاومت و پايداري آنان در اين جزاير به قدري تحسين بر انگيز بود که حتي فرمانده سپاه سوم عراق در يکي از اظهاراتش گفته بود:«... ما آنقدر آتش بر جزاير مجنون فرو ريختيم و آنچنان آنجا را بمباران شديد نموديم که از جزاير مجنون جز تلي از خاکستر چيز ديگري باقي نيست!»اما شهيد همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بي خوابي هاي مکرر همچنان به اداي تکليف و اجراي فرمان حضرت امام خميني (ره) مبني بر حفظ جزاير مي انديشيد و خطاب به برادران بسيجي مي گفت: «برادران، امروز مساله ما، مساله اسلام و حفظ و حراست از حريم قرآن است. بدون ترديد يا همه بايد پرچم سرخ عاشورايي حسين (ع) را به دوش کشيم و قداست مکتبمان، مملکت و ناموسمان را پاسداري و حراست کنيم و با گوشت و خون به حفظ جزيره، همت نماييم، يا اينکه پرچم ذلت و تسليم را در مقابل دشمنان خدا بالا ببريم و اين ننگ و بدبختي را به دامن مطهر اعتقادمان روا داريم ،که اطمينان دارم شما طالبان حريت و شرف هستيد، نه ننگ و بدنامي.» 

  ويژگي هاي برجسته شهيد:

او عارفي وارسته، ايثارگري سلحشور و اسوه اي براي ديگران بودکه جز خدا به چيز ديگري نمي انديشيد و به عشق رسيدن به هدف متعالي و کسب رضاي خدا و حضرت احديت، شب و روز تلاش مي کرد و سخت ترين و مشکل ترين مسئوليت هاي نظامي را با کمال خوشرويي و اشتياق و آرامش خاطر مي پذيرفت. سردار سرلشکر رحيم صفوي فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درباره وي چنين مي گويد:

«او انساني بود که براي خدا کار مي کرد و اخلاص در عمل از ويژگي هاي بارز او بود، ايشان يکي از افراد درجه اولي بود که هميشه ماموريت هاي سنگين بر عهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالک اشتر بود که با خضوع و خشوعي که در مقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسيجي داشت، در مقابله با دشمن همچون شيري غرّان از مصاديق «اشداء علي الکفار، رحماء بينهم» بود. همت کسي بودکه براي اين انقلاب همه چيز خودش را فدا کرد و از زندگيش گذشت. او واقعاً به امر ولايت اعتقاد کامل داشت و حاضر بود در اين راه جان بدهد، که عاقبت هم چنين کرد. هميشه سفارش مي کرد که دستورات را بايد موبه مو اجرا کرد. وقتي دستوري هر چند خلاف نظرش به وي ابلاغ مي شد، از آن دفاع مي کرد. ابراهيم از زمان طفوليت، روحي لطيف ،عبادي و نيايشگر داشت.»

پدر بزرگوارش مي گويد:«محمد ابراهيم از سن 10 سالگي تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشيب هاي سياسي و نظامي، هرگز نمازش ترک نشد. روزي از يک سفر طولاني و خسته کننده به منزل بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسيد. ابراهيم آن شب را به همه خستگي هايش تا پگاه، به نماز و نيايش ايستاد ووقتي مادرش او را به استراحت سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجيبي داشتم. اي کاش به سراغم نمي آمدي و آن حالت زيباي روحاني را از من نمي گرفتي.» اين انسان پارسا تا آخرين لحظات حيات خود، دست از دعا و نيايش بر نداشت. نماز اول وقت را بر همه چيز مقدم مي شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. او به راستي همه چيز را فداي انقلاب کرده بود. آن چيزي که براي او مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. هر زمان که براي ديدار خانواده اش به شهرضا مي رفت، در آنجا لحظه اي از گره گشايي مشکلات و گرفتاري هاي مردم باز نمي ايستاد و دائماً در انديشه انجام خدمتي به خلق الله بود. شهيد همت آنچنان با جبهه و جنگ عجين شده بود که در طول حيات نظامي خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند کوچکتر خود را تنها يکبار در آغوش گرفته بود. او بسان شمع مي سوخت و چونان چشمه ساران در حال جوشش بود و يک آن از تحرک باز نمي ايستاد. روحيه ايثار و استقامت او شگفت انگيز بود. حتي جيره و سهميه لباس خود را به ديگران مي بخشيد و با همان کم، قانع بود و در پاسخ کساني که مي پرسيدند چرا لباس خود را که به آن نيازمند بودي، بخشيدي؟ مي گفت: «من پنج سال است که يک اورکت دارم و هنوز قابل استفاده است!»او فرماندهي مدير و مدبر بود. قدرت عجيبي در مديريت داشت. آن هم يک مديريت سالم در اداره کارها و نيروها. با وجود آنکه به مسائل عاطفي و نيز اصول مديريت احترام مي گذاشت و عمل مي کرد، در عين حال هنگام فرماندهي قاطع بود. او نيروهاي تحت امر خود را خوب توجيه مي کرد و نظارت و پيگيري خوبي نيزداشت . کسي را که در انجام دستورات کوتاهي  مي نمود بازخواست مي کرد و کسي را که خوب عمل مي کرد تشويق مي نمود.بينش سياسي بُعد ديگري از شخصيت والاي او به شمار مي رفت. به مسائل لبنان و فلسطين و ساير کشورهاي اسلامي بسيار مي انديشيد و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود که گويي ساليان درازي در آن سامان با دشمنان خدا و رسول(ص) در ستيز بوده است. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سياسي روز شناخت وسيعي داشت.

از ويژگي هاي اخلاقي شهيد همت برخورد دوستانه او با بسيجيان جان برکف بود. به بسيجيان عشق مي ورزيد و همواره در سخنانش از اين مجاهدان مخلص تمجيد و قدرشناسي مي کرد. «من خاک پاي بسيجيان هم نمي شوم.اي کاش من يک بسيجي بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمي شدم.»وقتي در سنگر هاي نبرد، غذاي گرم براي شهيد همت مي آوردند سوال مي کرد: آيا نيروهاي خط مقدم و ديگر اعضاي همرزممان در سنگرها همين غذا را مي خورند يا خير؟ و تا مطمئن نمي شد دست به غذا نمي زد.شهيد همت همواره براي رعايت حقوق بسيجيان به مسئولان امر تاکيد و توصيه داشت. او که از روحيه ايثار و استقامت کم نظيري برخوردار بود، با برخوردها و صفات اخلاقي اش در واقع معلمي نمونه و سرمشقي خوب براي پاسداران و بسيجيان بود و خود به آنچه مي گفت، عمل مي کرد. عشق و علاقه نيروها به او نيز از همين راز سرچشمه مي گرفت. براي شهيد همت مطرح نبود که چکاره است، فرمانده است يا نه. همت يک رزمنده بود، همت هم مرد جنگ بود و هم معلمي وارسته.

نحوه شهادت:

شهيد همت در جريان عمليات خيبر به برادران گفته بود: «بايد مقاومت کرده و مانع از بازپسگيري مناطق تصرف شده، توسط دشمن شد. يا همه اينجا شهيد مي شويم و يا جزيره مجنون را نگه مي داريم.»رزمندگان لشکر نيز با تمام توان در برابر دشمن مردانه ايستادگي کردند. حاجي جلو رفته بود تا وضع جبهه توحيد را از نزديک بررسي کند، که گلوله توپ در نزديکي اش اصابت مي کند و اين سردار دلاور به همراه معاونش، شهيد اکبر زجاجي، دعوت حق را لبيک گفتند و سرانجام در 24 اسفند سال 62 در عمليات خيبر به لقاء خداوند شتافتند

|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 259
بازدید ماه : 692
بازدید کل : 268347
تعداد مطالب : 181
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بسیج بدنه فعال ملت است و آدرس basiji.org لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.  






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 181
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 9
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 259
:: بازدید ماه : 692
:: بازدید سال : 2491
:: بازدید کلی : 268347